★بر محمد و آل محمد صلوات★



بسم الله الرحمن الرحیم 
مژده برای علاقه مندان علوم  غریبه 
کتابهای تخصصی *نایاب* و بسیار کاربردی  ○علوم غریبه○
 موجود میباشد که  به صورت نسخه خطی و چاپ قدیم و جدید فقط در دسترس افراد عامل عادل و متقی و با سطح معلومات کافی  با مبلغ منصفانه  در قالب فایل پی دی اف  قرار میگیرد برای عوام  معذور میباشم و عفو بفرمایند

از طریق  تلگرام این شماره
با دوستان آماده ارتباط و خدمترسانی هستم 

والسلام علیکم 09028425714



دانشمندان علم درآیه و گروهی از متخصصین علم حدیث، تصریح کرده اند که حدیث های نقل شده در کتاب های اهل سنّت – کتابهای صحیح، مسند و غیره – در مورد حضرت مهدی علیه السلام متواتر است. 

ما با توجه به کثرت آنان و جهت اختصار، تنها تعدادی از آنها را نام می بریم:

۱ – بربهاری، بزرگ حنبلیها و عالم دوران خویش (متوفای ۳۲۹)

شیخ حمّود تویجری در کتابش به نام الاحتجاج بالاثر علی من انکر المهدی المنتظر» ص ۲۸ گوید که، بربهاری در کتاب خود شرح السنه» تحت عنوان ایمان به فرود آمدن عیسی بن مریم علیه السلام» می نویسد: او فرود می آید . . . و پشت سر قائم آل محمّدصلی الله علیه وآله وسلم نماز می گذارد».

پوشیده نیست که واژه ایمان» یعنی: اعتقاد. پس بر پایه حدیث آحاد، نمی توان اعتقادی را بر پا داشت.

۲ – محمّد بن حسین آبری شافعی (متوفای ۳۶۳)

در کتابش به نام مناقب الشافعی» گوید: اخبار وارده از مصطفی (صلی اللَّه علیه و آله و سلم) متواتر و از راویان بسیار زیادی نقل شده است که مهدی می آید، او از خاندان پیامبر (صلی اللَّه علیه [و آله و سلم) است. هفت سال سلطنت می یابد، زمین را از عدل پر می کند، با عیسی خروج می نماید، و برای کشتن دجّال او را یاری می دهد».

این مطلب را قرطبی مالکی در کتاب التذکره» ص ۷۱ و مزّی در کتاب تهذیب الکمال» ج ۲۵، ص ۱۴۶، ش ۵۱۸۱، در شرح حال محمّد بن خالد جندی»، و ابن قیّم» در کتاب المنار المنیف» ص ۱۴۲، ح ۳۲۷، و افراد دیگری از آبری، نقل کرده اند.

۳ – قرطبی مالکی (متوفای ۶۷۱)

در کتاب التذکره» سخن آبری را – که قبلاً آوردیم – نقل کرده و بیان او را در صحیح دانستن حدیث های پیرامون حضرت مهدی علیه السلام، تأیید کرده است، و به سخن حافظ حاکم نیشابوری احتجاج کرده که گوید: و حدیث های روایت شده از پیامبر (صلی اللَّه علیه [و آله و سلم) در نصّ بر قیام مهدی از خاندانش، که از فرزندان فاطمه است، ثابت می باشد».(۱) و در تفسیر خود الجامع الاحکام القرآن» در تفسیر آیه ۳۲ سوره مبارکه توبه چنین آوره است: اخبار صحیح بر این که مهدی از خاندان پیامبر (صلی اللَّه علیه [و آله و سلم) است، متواتر می باشد».(۲)

۴ – حافظ متقن، جمال الدین المزی (متوفای ۷۴۲)

گفته آبری را – که قبلاً ذکر شد – در متواتر بودن حدیث های پیرامون حضرت مهدی علیه السلام، به عنوان دلیل و برهان آورده، و متعرّض مطلبی از او نشده، بلکه آن را از جمله مسلّمیّات به شمار آورده است.(۳)

۵ – ابن قیّم (متوفای ۷۵۱)

نیز سخن آبری را تأیید و روایات پیرامون حضرت مهدی علیه السلام را به چهار دسته: صحیح، حسن، غریب و موضوع تقسیم کرده است.(۴)

بدیهی است که تنها مجموعه روایات صحیح و حسن، با آن تعداد زیاد و گسترده، برای اثبات تواتر این روایات کافی است.

۶ – ابن حجر عسقلانی (متوفای ۸۵۲)

متواتر بودن حدیث ها را از دیگران نقل(۵) و بدین گونه تأیید می کند: و در نماز خواندن عیسی علیه السلام پشت سر مردی از این امت و قرار داشتن آن در آخر امان و نزدیک به قیامت، دلیلی است بر درستی کلامی که گویند:

إنَّ الإرضَ لا تَخْلُو مِنْ قائِمٍ لِلَّهِ بحجهٍ(۶)؛ هیچگاه زمین از حجت خدا که قائم به امر باشد خالی نخواهد بود».

۷ – شمس الدین سخاوی (متوفای ۹۰۲)

چند تن از دانشمندان، اعلام کرده اند که سخاوی از کسانی است که به تواترِ حدیث هایی پیرامون مهدی تصریح کرده است. چنانکه ابو الفیض غماری می گوید که علاّمه شیخ محمّد عربی فاسی در کتابش المقاصد»، و محقق ابو زید عبد الرحمن بن عبد القادر فاسی در کتاب مبهج المقاصد»، این مطلب را به سخاوی نسبت داده اند.(۷)

همچنین ابو عبد اللَّه محمّد بن جعفر کتانی (متوفای ۱۳۴۵) در کتاب نظم المتناثر من الحدیث المتواتر» ۲۲۶ / ۲۸۹، این عقیده را از سخاوی نقل کرده است.

۸ – سیوطی (متوفای ۹۱۱)

به نوشته غماری شافعی، او در کتابهایش از جمله الفوائد المتکاثره فی الاحادیث المتواتره» و الازهار المتناثره» به تواترِ حدیث های پیرامون حضرت مهدی تصریح کرده است.(۸)

۹ – ابن حجر هیثمی (متوفای ۹۷۴)

از عقیده مسلمانان در مورد ظهور حضرت مهدی علیه السلام بسیار دفاع کرده، و به تواترِ حدیث های آن تصریح دارد.(۹)

۱۰ – متّقی هندی (متوفای ۹۷۵)

مؤلف کتاب کنز العمّال»، در کتابش البرهان فی علامات مهدی آخر امان» با دلیل و برهان، از عقیده به امام زمان علیه السلام دفاع کرده است.

و یکی از مهمترین بخشهای این کتاب، چهار فتوایی است که بر ردّ منکرین ظهور حضرت مهدی علیه السلام از علمای چهار فرقه اصلی اهل سنّت، نقل کرده است. آنان عبارتند از: ابن حجر هیثمی شافعی، شیخ احمد ابی السّرور بن صبا حنفی، شیخ محمّد بن محمّد خطابی مالکی، و شیخ یحیی بن محمّد حنبلی.

متّقی گوید: این چهار نفر از علمای اهل مکه و فقهای مسلمین بر چهار مذهب می باشند، و هر کس به فتواهای ایشان مراجعه کند، علم یقین پیدا می کند که همگی آنان بر تواتر حدیث های پیرامون حضرت مهدی علیه السلام متّفقند، و منکرینِ این باور را مستوجب مجازات می دانند، و چنین تصریح کرده اند که ضرب، تأدیب و اهانت او واجب است، تا این که به کوری چشم او به تعبیر آنان به حق برگردد، و در غیر این صورت خونش باید ریخته شود.(۱۰)

۱۱ – محمّد رسول برزنجی شافعی (متوفای ۱۱۰۳)

به تواتر حدیث های مربوط به حضرت مهدی علیه السلام تصریح کرده، گوید: حدیث های وجود مهدی و قیامش در آخر امان و این که از خاندان رسول اللَّه (صلی اللَّه علیه [و آله و سلم) و از فرزندان فاطمه (رضی اللَّه عنها) می باشد، به حدّ تواتر معنوی رسیده، و انکار آنها معنا ندارد».(۱۱)

۱۲ – شیخ محمّد بن قاسم بن محمّد جسوس (متوفای ۱۱۸۲)

کتانی در کتاب نظم المتناثر» تصریح او را به تواتر حدیث های مهدویت نقل کرده است.(۱۲)

۱۳ – ابو العلاء عراقی فاسی (متوفای ۱۱۸۳)

او کتابی درباره حضرت مهدی علیه السلام نوشته است. و در کتاب نظم المتناثر من الحدیث المتواتر» تصریح او به تواتر این حدیث ها، نقل شده است.(۱۳)

۱۴ – شیخ سفارینی حنبلی (متوفای ۱۱۸۸)

قنوجی نقل می کند که او در کتابش به نام اللوائح» قائل به تواتر حدیث های مربوط به حضرت مهدی علیه السلام است.(۱۴)

۱۵ – شیخ محمّد بن علی صبّان (متوفای ۱۲۰۶)

او، تواتر حدیث های پیرامون حضرت مهدی علیه السلام را از ابن حجر در کتابش الصواعق المحرقه» و از دیگران نقل و به آنها احتجاج کرده و پذیرفته است.(۱۵)

۱۶ – شوکانی (متوفای ۱۲۵۰)

کتاب معروف او به نام التوضیح فی تواتر ما جاء فی المنتظر و الدجال و المسیح» – برای پذیرش او تواتر حدیث های مربوط به حضرت مهدی علیه السلام – کافی است.

۱۷ – مؤمن بن حسن بن مؤمن شبلنجی (متوفای ۱۲۹۱)

وی به تواتر اخبار حضرت مهدی علیه السلام تصریح دارد، با تأکید بر این که ایشان از اهل البیت علیهم السلام می باشد.(۱۶)

۱۸ – احمد زینی دهلان (مفتی شافعی ها، متوفای ۱۳۰۴)

حدیث های حضرت مهدی علیه السلام را به فراوانی، توصیف کرده و گوید: کثرت راویان آنها که یکدیگر را تقویت می کنند، به گونه ای است که افاده قطعیّت می کند».(۱۷)

توجه دارید که قطعیّت در حدیث، با تواتر حاصل می شود.

۱۹ – سید محمّد صدیق حسن قنوجی بخاری (متوفای ۱۳۰۷)

درباره حدیث های پیرامون حضرت مهدی علیه السلام گوید: حدیث های نقل شده در این مورد، با همه اختلافهایش، بسیار زیاد است، به گونه ای که به حدّ تواتر می رسد».(۱۸)

۲۰ – ابو عبد اللَّه محمّد بن جعفر کتانی مالکی (متوفای ۱۳۴۵)

پس از نقل بعضی قولها در مورد تواتر حدیث های مهدویت، گوید: نتیجه این که حدیث های وارده در مورد مهدی منتظر، متواتر است».(۱۹)

البته دیگرانی هم هستند که بازگویی گفته های همه آنان دراین مختصر، امکان پذیر نیست، و تعدادی از پژوهشگران، راویان این حدیث ها را از قرن سوم هجری تا به امروز مورد بررسی و تحقیق قرار داده اند.(۲۰)

در اینجا بایستی به گفته مهم استاد بدیع امان سعید نورسی (یکی از علمای بزرگ اهل سنّت در اوائل قرن چهاردهم هجری) اشاره کنیم، او می گوید: در سراسر دنیا، هیچ گروهی هم جهت، شریف و بزرگوار که به شرافت و منزلت اهل البیت [علیهم السلام برسد، وجود ندارد. هیچ قبیله ای نمی تواند خود را به درجه یک زبانی و پیوستگی محکم قبیله اهل البیت [علیهم السلام برساند. هیچ مجموعه و جماعتی نورانی تر از جمع خاندان اهل البیت [علیهم السلام یافت نمی شود.

آری! به درستی اهل البیت [علیهم السلام از روح حقیقت قر آنی تغذیه و از سرچشمه آن نوشیده و به نور ایمان و شرف اسلام، روشنایی یافته اند، و لذا به کمالات عروج کرده، صدها قهرمان بی نظیر و یکتا به دنیا آوردند، و هزاران پیشوا و الگو برای رهبری امت، تقدیم داشتند. و بدون تردید برای عظیم ترین و بزرگترین فرمانده خود مهدی، عدالت کامل، و حقانیت او را برای احیای شریعت محمدی،

و حقیقت قرآن و سنّت و تطبیق و اجرای آنها را در دنیا، آشکار و نمایان خواهند کرد.

و این امری در نهایت خرد ورزی است، اضافه بر این که در منتهای وم و ضرورت بوده، و بلکه ضرورت و مقتضای همه آئین های زندگی اجتماعی است».(۲۱)











حقیر نکاتی رو عرض کنم مختصر اندکی مفصل؛:آن هم اینست که  گهگاهی چه در رسانه چه در بعضی جاها  میبینیم و مشاهده میکنیم  یک عده آدم  جاهل(قاصر و یا مقصر) و کم عقل با در دست داشتن امکانات و تجهیزات و تبلیغات رسانه ای  القا میکنن که عقیده به مهدی از تفکرات شیعه است.و قضیه رو جوری با آب و تاب و تنش  بد جلوه میدن که گویی الان آسمون به زمین خواهد آمد و کسی که بدون علم و آکاهی پای برنامه هایشان مینشیند میگوید بله حق با اینهاست و چه عجب.شما کجا بودید وجدانن.و 

کم کم شک و شبهه مغز طرف درگیر بین دو جبهه میشه و این بدبخت نمیاد تحقیق کنه و مرگ بهش مهلت نمیده و با حالت شک و تحیر و دودلی از دنیا میره و عاقبتش هم الله اعلم

کید شیطان هم همینه.شک و شبهه در دین انداختن.

آن هم برای مغز عوام که حتی وضوی صحیح بلد نیست و اگر هم بلده واقف به احکام آن نیست.

و حال آنکه شما خواننده محترم باید بدانی که عقیده به مهدی موعود جزو عقاید قطعی تمام مذاهب اسلامی است و این مطلب اثبات شده ای است و از روز روشن آشکارتر و از خورشید پرفروغ تر است.  از طرف دیگه بعضی از جوانان تشیع بدون علم و آگاهی به مذهب تشیع سریعا متزل میشوند و تحت تاثیر گفته های افراد شیطان صفت و پلید که به حق دشمنان خدا و دشمنان رسول خدا و اهل بیت ایشانند٬ واقع میشوند‌‌.

علت چیست؟علت این است که ما خود را از حیث اعتقادی محکم بار نیاوردیم.

اگر به بار می آوردیم کسی جرأت شبهه افکنی در دین نداشت و شبهه افکنان را با تیرهای حق(آیات روایات) یا هدایت میکردیم یا اینکه اتمام حجت میکردیم با آنها


پس خیلی نیاز به کار داریم خصوصا در زمینه منجی و مصلح جهانی و موعود شناسی و مهدویت که همه در اصل یک مبحث میباشد 

و هر مومن متدینی باید آنها را در قلب و مغز و اعماق جانش بسپارد تا از یاران آگاه و با بصیرت  امام عصر باشد 

چون روایت داریم  اگر امام را نشناسیم و بمیریم٬به مرگ جاهلیت و کفر مرده ایم.پس بر ما خصوصا شیعیان ٬امام شناسی واجب میباشد ‌.

چقدر قبیحه ادعای پیروی امام زمان بکنیم ولی ذره ای با او آشنا نباشیم.

آشنایی به این نیست که بدانیم او امام دوازدهم است و نام پدرش و مادرش را بدانیم.بلکه قضیه فراتر از اینهاست 

پس هنوز کار داریم و خیلی باید کوشش کنیم تا به مرتبه یاریگر راه  او برسیم و به معنای واقعی کلمه سرباز او بشویم نه اینکه سربار او.ببین تفاوت ره ز کجا تا به کجاست

پس حیات واقعی ما در شناخت امام عصر (عج) میباشد

ان تنصروا الله ینصرکم آیه ۷ سوره محمد(ص)

اگر دین خدا را یاری کردید٬خدا هم یاریتان میکند

توصیه میشود با آگاهی کامل از مذهب اهل بیت علیهم السلام  با (((((( مراعات حفظ وحدت))))))دفاع کنیم و تمام  نقشه های دشمنان که به سستی تار عنکبوته /هر چند ما مسلمانان از که القائات شیطانی دشمن  کوه ساخته ایم  است/  را نقش برآب کنیم  ان شا الله

جهت حصول موفقیت فقط نیاز به   اندکی صبر و حوصله و دقت و تأنی خصوصا مشروط بر ((( م با کارشناسان و متخصصان و کار آگاهان  دینی)))میباشد


در حالی که حدود ۶۰۰۰روایت و حدیث درباره مهدویت هم در کتب شیعه و هم در کتب اهل سنت موجود است

هرچند عده ای مغرضانه و یا ناخواسته ایراد به این عقاید میگیرند.شک نکنید کسی که ایراد به عقیده شکوهمند مهدویت میگیرد دو حال برای او ممکن است

یا اینکه جاهل به قضیه است که خدا هدایت گر واقعی است

یا اینکه از عوامل دشمن است که اکثرا از این حربه استفاذه میکنند و مقابله با این ها نیاز به علم و آگاهی خاص دارد

ولی هرکجا چنین افرادی را مشاهده‌‌ کردین سعی نکنید وارد بحث بشوید چون کسی که خودش رو زده بخواب نمیشه از خواب بیدارش  کرد

ان الباطل کان زهوقا

قطعا هر چیز باطلی پایدار نخواهد ماند(رفتنی و زائل شدنی است)

ما که بر حقیم از چه باک داشته باشیم!!!!؟؟؟؟


هر چند شاعر خوش سروده:

چراغی کایزد منان فروزد

هرآنکس پف کند ریشش بسوزد


آیه ای نورانی و عظیم مناسب این شأن و مجال  حال::::::::::::یریدون لیطفئوا نور الله بافواهم والله متم نوره ولو کره الکافرون:::::::::::::

کافران میخواهند به وسیله (فوت)دهنهایشان نور الهی را خاموش کنند(ولی بدانند کور خوانده اند)زیرا خداوند نور خودش را به اعلا درجه نورانیت خواهد رسانید هرچند به مذاق کافران خوش نیاید

و توصیه اهل بیت(ع) حفظ عقاید و پرهیز از جدال و مدارا و تقیه میباشد تا از فتنه ها در امان باشیم

ما باید   به وسیله تقوا و اجتناب از حرام و انجام واجب خود را به مرحله ای از ایمان برسانیم که نور ایمانمان تمامی شک و دودلیها و ظلمات را محو و نابود بگرداند و بجای آن نور یقین و نور علم حقیقی و بصیرت قرار بگیرد 


امیدوارم با کلمات ناقصم مطلب را رسانده باشم

در خانه اگر کس است یک حرف بس است

مراقب خودتان باشید.التماس دعا

والسلام علی من اتبع الهدی



د از آن در پیش رنجورش نشاند

رنگ روی و نبض و قاروره بدید

هم علاماتش هم اسبابش شنید

گفت هر دارو که ایشان کرده‌اند

آن عمارت نیست ویران کرده‌اند

بی‌خبر بودند از حال درون

استعیذ الله مما یفترون

دید رنج و کشف شد بروی نهفت

لیک پنهان کرد وبا سلطان نگفت

رنجش از صفرا و از سودا نبود

بوی هر هیزم پدید آید ز دود

دید از زاریش کو زار دلست

تن خوشست و او گرفتار دلست

عاشقی پیداست از زاری دل

نیست بیماری چو بیماری دل

علت عاشق ز علتها جداست

عشق اصطرلاب اسرار خداست

عاشقی گر زین سر و گر زان سرست

عاقبت ما را بدان سر رهبرست

هرچه گویم عشق را شرح و بیان

چون به عشق آیم خجل باشم از آن

گرچه تفسیر زبان روشنگرست

لیک عشق بی‌زبان روشنترست

چون قلم اندر نوشتن می‌شتافت

چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت

عقل در شرحش چو خر در گل بخفت

شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت

آفتاب آمد دلیل آفتاب

گر دلیلت باید از وی رو متاب

از وی ار سایه نشانی می‌دهد

شمس هر دم نور جانی می‌دهد

سایه خواب آرد ترا همچون سمر

چون برآید شمس انشق القمر

خود غریبی در جهان چون شمس نیست

شمس جان باقیست کاو را امس نیست

شمس در خارج اگر چه هست فرد

می‌توان هم مثل او تصویر کرد

شمس جان کو خارج آمد از اثیر

نبودش در ذهن و در خارج نظیر

در تصور ذات او را گنج کو

تا در آید در تصور مثل او

چون حدیث روی شمس الدین رسید

شمس چارم آسمان سر در کشید

واجب آید چونک آمد نام او

شرح کردن رمزی از انعام او

این نفس جان دامنم بر تافتست

بوی پیراهان یوسف یافتست

کز برای حق صحبت سالها

بازگو حالی از آن خوش حالها

تا زمین و آسمان خندان شود

عقل و روح و دیده صد چندان شود

لاتکلفنی فانی فی الفنا

کلت افهامی فلا احصی ثنا

کل شیء قاله غیرالمفیق

ان تکلف او تصلف لا یلیق

من چه گویم یک رگم هشیار نیست

شرح آن یاری که او را یار نیست

شرح این هجران و این خون جگر

این زمان بگذار تا وقت دگر

قال اطعمنی فانی جائع

واعتجل فالوقت سیف قاطع

صوفی ابن الوقت باشد ای رفیق

نیست فردا گفتن از شرط طریق

تو مگر خود مرد صوفی نیستی

هست را از نسیه خیزد نیستی

گفتمش پوشیده خوشتر سر یار

خود تو در ضمن حکایت گوش‌دار

خوشتر آن باشد که سر دلبران

گفته آید در حدیث دیگران

گفت مکشوف و بی‌غلول

بازگو دفعم مده ای بوالفضول

پرده بردار و گو که من

می‌نخسپم با صنم با پیرهن

گفتم ار عریان شود او در عیان

نه تو مانی نه کنارت نه میان

آرزو می‌خواه لیک اندازه خواه

بر نتابد کوه را یک برگ کاه

آفتابی کز وی این عالم فروخت

اندکی گر پیش آید جمله سوخت

فتنه و آشوب و خون‌ریزی مجوی

بیش ازین از شمس تبریزی مگوی

این ندارد آخر از آغاز گوی

رو تمام این حکایت بازگوی





مولوی دفتر اول بخش۶

بردن پادشاه طبیب را بالای سر بیمار تا او را ببیند


 

یکی سیرت نیکمردان شنو

اگر نیکبختی و مردانه رو

که شبلی ز حانوت گندم فروش

به ده برد انبان گندم به دوش

نگه کرد و موری در آن غله دید

که سرگشته هر گوشه‌ای می‌دوید

ز رحمت بر او شب نیارست خفت

به مأوای خود بازش آورد و گفت

مروت نباشد که این مور ریش

پراکنده گردانم از جای خویش

درون پراکندگان جمع دار

که جمعیتت باشد از روزگار

چه خوش گفت فردوسی پاک زاد

که رحمت بر آن تربت پاک باد

میازار موری که دانه‌کش است

که جان دارد و جان شیرین خوش است

سیاه اندرون باشد و سنگدل

که خواهد که موری شود تنگدل

مزن بر سر ناتوان دست زور

که روزی به پایش در افتی چو مور

درون فروماندگان شاد کن

ز روز فروماندگی یاد کن

نبخشود بر حال پروانه شمع

نگه کن که چون سوخت در پیش جمع

گرفتم ز تو ناتوان تر بسی است

تواناتر از تو هم آخر کسی است



حکایت ۱۴ بوستان سعدی



 

تاکی به تمنای وصال تو یگانه

اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

خواهد به سر آید، شب هجران تو یانه؟

ای تیر غمت را دل عشاق نشانه

جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه

رفتم به در صومعهٔ عابد و زاهد

دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد

در میکده رهبانم و در صومعه عابد

گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد

یعنی که تو را می‌طلبم خانه به خانه

روزی که برفتند حریفان پی هر کار

زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار

من یار طلب کردم و او جلوه‌گه یار

حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار

او خانه همی جوید و من صاحب خانه

هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو

هر جا که روم پرتو کاشانه تویی تو

در میکده و دیر که جانانه تویی تو

مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو

مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه

بلبل به چمن زان گل رخسار نشان دید

پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید

عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید

یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید

دیوانه منم من که روم خانه به خانه

عاقل به قوانین خرد راه تو پوید

دیوانه برون از همه آیین تو جوید

تا غنچهٔ بشکفتهٔ این باغ که بوید

هر کس به زبانی صفت حمد تو گوید

بلبل به غزلخوانی و قمری به ترانه

بیچاره بهائی که دلش زار غم توست

هر چند که عاصی است ز خیل خدم توست

امید وی از عاطفت دم به دم توست

تقصیر خیالی به امید کرم توست

یعنی که گنه را به از این نیست بهانه




»اثر شیخ بهایی (ره) مخمس


دل خوش از آنیم که حج میرویم

غافل از آنیم که کج میرویم

کعبه به دیدار خدا میرویم 

او که همینجاست کجا میرویم

حج بخدا جز به دل پاک نیست

شستن غم از دل غمناک نیست

دین که به تسبیح و سر و ریش نیست

هرکه علی گفت که درویش نیست
صبح به صبح در پی مکر و فریب

شب همه شب گریه و امن یجیب



++++شاعر حسین عبدی پور++++


دل به دنیا در نبندد هوشیار

ای که دستت می‌رسد کاری بکن

پیش از آن کاز تو نیاید هیچ کار

اینکه در شهنامه‌ها آورده‌اند

رستم و رویینه‌تن اسفندیار

تا بدانند این خداوندان ملک

کز بسی خلق است دنیا یادگار

این همه رفتند و مای شوخ چشم

هیچ نگرفتیم از ایشان اعتبار

ای که وقتی نطفه بودی بی‌خبر

وقت دیگر طفل بودی شیرخوار

مدتی بالا گرفتی تا بلوغ

سرو بالایی شدی سیمین عذار

همچنین تا مرد نام‌آور شدی

فارس میدان و صید و کارزار

آنچه دیدی بر قرار خود نماند

واین چه بینی هم نماند بر قرار

دیر و زود این شکل و شخص نازنین

خاک خواهد بودن و خاکش غبار

گل بخواهد چید بی‌شک باغبان

ور نچیند خود فرو ریزد ز بار

این همه هیچ است چون می‌بگذرد

تخت و بخت و امر و نهی و گیر و دار

نام نیکو گر بماند ز آدمی

به کاز او ماند سرای زرنگار

سال دیگر را که می‌داند حساب؟

یا کجا رفت آن که با ما بود پار؟

خفتگان بیچاره در خاک لحد

خفته اندر کلهٔ سر سوسمار

صورت زیبای ظاهر هیچ نیست

ای برادر سیرت زیبا بیار

هیچ دانی تا خرد به یا روان

من بگویم گر بداری استوار

آدمی را عقل باید در بدن

ور نه جان در کالبد دارد حمار

پیش از آن کاز دست بیرونت برد

گردش گیتی زمام اختیار

گنج خواهی، در طلب رنجی ببر

خرمنی می‌بایدت، تخمی بکار

چون خداوندت بزرگی داد و حکم

خرده از خردان مسکین در گذار

چون زبردستیت بخشید آسمان

زیردستان را همیشه نیک دار

عذرخواهان را خطاکاری ببخش

زینهاری را به جان ده زینهار

شکر نعمت را نکویی کن که حق

دوست دارد بندگان حقگزار

لطف او لطفیست بیرون از عدد

فضل او فضلیست بیرون از شمار

گر به هر مویی زبانی باشدت

شکر یک نعمت نگویی از هزار

نام نیک رفتگان ضایع مکن

تا بماند نام نیکت پایدار

ملکبانان را نشاید روز و شب

گاهی اندر خمر و گاهی در خمار

کام درویشان و مسکینان بده

تا همه کارت بر آرد کردگار

با غریبان لطف بی‌اندازه کن

تا رود نامت به نیکی در دیار

زور بازو داری و شمشیر تیز

گر جهان لشکر بگیرد غم مدار

از درون خستگان اندیشه کن

وز دعای مردم پرهیزگار

منجنیق آه مظلومان به صبح

سخت گیرد ظالمان را در حصار

با بدان بد باش و با نیکان نکو

جای گل گل باش و جای خار خار

دیو با مردم نیامیزد مترس

بل بترس از مردمان ار

هر که دد یا مردم بد پرورد

دیر زود از جان بر آرندش دمار

با بدان چندان که نیکویی کنی

قتل مار افسا نباشد جز به مار

ای که داری چشم عقل و گوش هوش

پند من در گوش کن چون گوشوار

نشکند عهد من الا سنگدل

نشنود قول من الا بختیار

سعدیا چندان که می‌دانی بگوی

حق نباید گفتن الا آشکار

هر که را خوف و طمع در کار نیست

از ختا باکش نباشد وز تتار

دولت نوئین اعظم شهریار

باد تا باشد بقای روزگار

خسرو عادل امیر نامور

انکیانو سرور عالی تبار

دیگران حلوا به طرغو آورند

من جواهر می‌کنم بر وی نثار

پادشاهان را ثنا گویند و مدح

من دعایی می‌کنم درویش‌وار

یارب الهامش به نیکویی بده

وز بقای عمر برخوردار دار

جاودان از دور گیتی کام دل

در کنارت باد و دشمن بر کنار


شماره ۲۸ قصیده 

در مدح امیر انکیانو






بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ ، أَللَّهُمَّ أَنْتَ الْمَلِکُ الْحَقّ ‏الَّذی لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ ، وَأَنَا عَبْدُکَ ، ظَلَمْتُ نَفْسی ، وَاعْتَرَفْتُ ‏بِذَنْبی ، وَلایَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلّا أَنْتَ ، فَاغْفِرْ لی یا غَفُورُ یاشَکُورُ.أَللَّهُمَّ إِنّی أَحْمَدُکَ، وَأَنْتَ لِلْحَمْدِ أَهْلٌ، عَلى ما خَصَصْتَنی بِهِ مِنْ مَواهِبِ الرَّغائِبِ ، وَما وَصَلَ إِلَیَّ مِنْ ‏فَضْلِکَ السَّابِغِ ، وَما أَوْلَیْتَنی بِهِ مِنْ إِحْسانِکَ إِلَیَّ ، وَبَوَّأْتَنی ‏بِهِ مِنْ مَظَنَّةِ الْعَدْلِ ، وَأَنَلْتَنی مِنْ مَنِّکَ الْواصِلِ إِلَیَّ ، وَمِنَ‏ الدِّفاعِ عَنّی ، وَالتَّوْفیقِ لی ، وَالْإِجابَةِ لِدُعائی حَیْنَ اُناجیکَ‏ داعِیاً.وَأَدْعُوکَ مُضاماً ، وَأَسْأَلُکَ فَأَجِدُکَ فِی الْمَواطِنِ کُلِّهالی جابِراً ، وَفِی الْاُمُورِ ناظِراً ، وَلِذُنُوبی غافِراً ، وَلِعَوْراتی‏ ساتِراً ، لَمْ أَعْدَمْ خَیْرَکَ طَرْفَةَ عَیْنٍ مُنْذُ أَنْزَلْتَنی دارَالْإِخْتِیارِ ، لِتَنْظُرَ ما اُقَدِّمُ لِدارِ الْقَرارِ ، فَأَنَا عَتیقُکَ مِنْ جَمیعِ ‏الْآفاتِ وَالْمَصائِبِ ، فِی اللَّوازِبِ وَالْغُمُومِ الَّتی ساوَرَتْنی‏ فیهَا الْهُمُومُ ، بِمَعاریضِ أَصْنافِ الْبَلاءِ ، وَمَصْرُوفِ جُهْدِ الْقَضاءِ ، لا أَذْکُرُ مِنْکَ إِلّاَ الْجَمیلَ ، وَلا أَرى مِنْکَ غَیْرَ التَّفْضیلِ.خَیْرُکَ لی شامِلٌ ، وَفَضْلُکَ عَلَیَّ مُتَواتِرٌ ، وَنِعْمَتُکَ ‏عِنْدی مُتَّصِلَةٌ ، وَسَوابِقُ لَمْ تُحَقِّقْ حِذاری ، بَلْ صَدَّقْتَ‏ رَجائی ، وَصاحَبْتَ أَسْفاری ، وَأَکْرَمْتَ أَحْضاری ، وَشَفَیْتَ ‏أَمْراضی وَأَوْهانی ، وَعافَیْتَ مُنْقَلَبی وَمَثْوایَ ، وَلَمْ تُشْمِتْ‏ بی أَعْدائی ، وَرَمَیْتَ مَنْ رَمانی ، وَکَفَیْتَنی مَؤُونَةَ مَنْ‏ عادانی.فَحَمْدی لَکَ واصِلٌ ، وَثَنائی عَلَیْکَ دائِمٌ ، مِنَ الدَّهْرِ إِلَى الدَّهْرِ ، بِأَلْوانِ التَّسْبیحِ ، خالِصاً لِذِکْرِکَ ، وَمَرْضِیّاً لَکَ‏ بِناصِعِ التَّوْحیدِ ، وَإِمْحاضِ التَّمْجیدِ بِطُوْلِ التَّعْدیدِ ، و َمَزِیَّةِ أَهْلِ الْمَزیدِ ، لَمْ تُعَنْ فی قُدْرَتِکَ ، وَلَمْ تُشارَکَ فی ‏إِلهِیَّتِکَ ، وَلَمْ تُعْلَمْ لَکَ مائِیَّةً فَتَکُونَ لِلْأَشْیاءِ الْمُخْتَلِفَةِ مُجانِساً ، وَلَمْ تُعایَنْ إِذْ حَبَسْتَ الْأَشْیاءَ عَلَى الْغَرائِزِ ، وَلاخَرَقَتِ الْأَوْهامُ حُجُبَ الغُیُوبِ ، فَتَعْتَقِدُ فیکَ مَحْدُوداً فی ‏عَظَمَتِکَ ، فَلا یَبْلُغُکَ بُعْدُ الْهِمَمِ ، وَلایَنالُکَ غَوْصُ الْفِکَرِ ، وَلایَنْتَهی إِلَیْکَ نَظَرُ ناظِرٍ فی مَجْدِ جَبَرُوتِکَ.اِرْتَفَعَتْ عِنْ صِفَةِ الْمَخْلُوقینَ صِفاتُ قُدْرَتِکَ ، وَعَلاعَنْ ذلِکَ کِبْرِیاءُ عَظَمَتِکَ ، لایَنْقُصُ ما أَرَدْتَ أَنْ یَزْدادَ ، وَلایَزْدادُ ما أَرَدْتَ أَنْ یَنْقُصَ ، لا أَحَدَ حَضَرَکَ حینَ بَرَأْتَ ‏النُّفُوسَ ، کَلَّتِ الْأَوْهامُ عَنْ تَفْسیرِ صِفَتِکَ ، وَانْحَسَرَتِ ‏الْعُقُولُ عَنْ کُنْهِ عَظَمَتِکَ ، وَکَیْفَ تُوْصَفُ وَأَنْتَ الْجَبَّارُ الْقُدُّوسُ ، اَلَّذی لَمْ تَزَلْ أَزَلِیّاً دائِماً فِی الْغُیُوبِ وَحْدَکَ لَیْسَ‏ فیها غَیْرُکَ وَلَمْ یَکُنْ لَها سِواکَ.حارَ فی مَلَکُوتِکَ عَمیقاتُ مَذاهِبِ التَّفِْ ، فَتَواضَعَتِ الْمُلُوکُ لِهَیْبَتِکَ ، وَعَنَتِ الْوُجُوهُ بِذُلِّ الْإِسْتِکانَةِ لَکَ ، وَانْقادَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ لِعَظَمَتِکَ ، وَاسْتَسْلَمَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ لِقُدْرَتِکَ، وَخَضَعَتْ لَکَ الرِّقابُ ، وَ کَلَّ دُونَ ذلِکَ تَحْبیرُ اللُّغاتِ ، وَضَلَّ هُنالِکَ التَّدْبیرُ فی تَصاریفِ الصِّفاتِ ، فَمَنْ تَفَکَّرَ فی‏ذلِکَ رَجَعَ طَرْفُهُ إِلَیْهِ حَسیراً ، وَعَقْلُهُ مَبْهُوراً ، وَتَفَکُّرُهُ‏ مُتَحَیِّراً. أَللَّهُمَّ فَلَکَ الْحَمْدُ مُتَواتِراً مُتَوالِیاً مُتَّسِقاً مُسْتَوْثِقاً ، یَدُومُ وَلایَبیدُ غَیْرَ مَفْقُودٍ فِی الْمَلَکُوتِ ، وَلا مَطْمُوسٍ فِی‏ الْمَعالِمِ ، وَلا مُنْتَقِصٍ فِی الْعِرْفانِ ، وَلَکَ الْحَمْدُ ما لاتُحْصى مَکارِمُهُ فِی اللَّیْلِ إِذا أَدْبَرَ ، وَالصُّبْحِ إِذا أَسْفَرَ ، وَفِی الْبَراری‏وَالْبِحارِ ، وَالْغُدُوِّ وَالْآصالِ ، وَالْعَشِیِّ وَالْإِبْکارِ ، وَفِی‏الظَّهائِرِ وَالْأَسْحارِ.أَللَّهُمَّ بِتَوْفیقِکَ قَدْ أَحْضَرْتَنِی الرَّغْبَةَ ، وَجَعَلْتَنی مِنْکَ‏ فی وِلایَةِ الْعِصْمَةِ لَمْ أَبْرَحْ فی سُبُوغِ نَعْمائِکَ ، وَتَتابُعِ‏ آلائِکَ مَحْفُوظاً لَکَ فِی الْمَنْعَةِ وَالدِّفاعِ مَحُوطاً بِکَ فی‏ مَثْوایَ وَمُنْقَلَبی ، وَلَمْ تُکَلِّفْنی فَوْقَ طاقَتی ، إِذْ لَمْ تَرْضَ ‏مِنّی إِلّا طاعَتی ، وَلَیْسَ شُکْری وَإِنْ أَبْلَغْتُ فِی الْمَقالِ‏ وَبالَغْتُ فِی الْفِعالِ بِبالِغِ أَداءِ حَقِّکَ ، وَلا مُکافِیاً لِفَضْلِکَ ، لِأَنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ الَّذی لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ ، لَمْ تَغِبْ وَلا تَغیبُ عَنْکَ‏ غائِبَةٌ ، وَلاتَخْفى عَلَیْکَ خافِیَةٌ ، وَلَمْ تَضِلَّ لَکَ فی ظُلَمِ‏ الْخَفِیَّاتِ ضالَّةٌ ، إِنَّما أَمْرُکَ إِذا أَرَدْتَ شَیْئاً أَنْ تَقُولَ لَهُ کُنْ‏فَیَکُونُ.أَللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ مِثْلَ ما حَمِدْتَ بِهِ نَفْسَکَ ، وَحَمِدَکَ‏بِهِ الْحامِدُونَ ، وَمَجَّدَکَ بِهِ الْمُمَجِّدُونَ ، وَکَبَّرَکَ بِهِ ‏الْمُکَبِّرُونَ ، وَعَظَّمَکَ بِهِ الْمُعَظِّمُونَ ، حَتَّى یَکُونَ لَکَ مِنّی‏وَحْدی بِکُلِّ طَرْفَةِ عَیْنٍ ، وَأَقَلَّ مِنْ ذلِکَ مِثْلُ حَمْدِ الْحامِدینَ، وَتَوْحیدِ أَصْنافِ الْمُخْلِصینَ ، وَتَقْدیسِ أَجْناسِ الْعارِفینَ ،وَثَناءِ جَمیعِ الْمُهَلِّلینَ ، وَمِثْلُ ما أَنْتَ بِهِ عارِفٌ مِنْ جَمیعِ‏ خَلْقِکَ مِنَ الْحَیَوانِ ، وَأَرْغَبُ إِلَیْکَ فی رَغْبَةِ ما أَنْطَقْتَنی بِهِ‏ مِنْ حَمْدِکَ ، فَما أَیْسَرَ ما کَلَّفْتَنی بِهِ مِنْ حَقِّکَ ، وَأَعْظَمَ ماوَعَدْتَنی عَلى شُکْرِکَ.اِبْتَدَأْتَنی بِالنِّعَمِ فَضْلاً وَطَوْلاً ، وَأَمَرْتَنی بِالشُّکْرِ حَقّاً وَعَدْلاً ، وَوَعَدْتَنی عَلَیْهِ أَضْعافاً وَمَزیداً ، وَأَعْطَیْتَنی مِنْ ‏رِزْقِکَ اعْتِباراً وَفَضْلاً ، وَسَأَلْتَنی مِنْهُ یَسیراً صَغیراً ، وَأَعْفَیْتَنی مِنْ جُهْدِ الْبَلاءِ وَلَمْ تُسْلِمْنی لِلسُّوءِ مِنْ بَلاءِکَ مَعَ ‏ما أَوْلَیْتَنی مِنَ الْعافِیَةِ ، وَسَوَّغْتَ مِنْ کَرائِمِ النَّحْلِ ،وَضاعَفْتَ لِیَ الْفَضْلَ مَعَ ما أَوْدَعْتَنی مِنَ الْمَحَجَّةِ الشَّریفَةِ ، وَیَسَّرْتَ لی مِنَ الدَّرَجَةِ الْعالِیَةِ الرَّفیعَةِ ، وَاصْطَفَیْتَنی‏ بِأَعْظَمِ النَّبِیّینَ دَعْوَةً ، وَأَفْضَلِهِمْ شَفاعَةً ، مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ‏ عَلَیْهِ وَآلِهِ.أَللَّهُمَّ فَاغْفِرْ لی ما لایَسَعُهُ إِلّا مَغْفِرَتُکَ ، وَلا یَمْحَقُهُ‏إِلّا عَفْوُکَ ، وَلا یُکَفِّرُهُ إِلّا فَضْلُکَ ، وَهَبْ لی فی یَوْمی یَقیناً تُهَوِّنُ عَلَیَّ بِهِ مُصیباتِ الدُّنْیا وَأَحْزانَها بِشَوْقٍ إِلَیْکَ ، وَرَغْبَةٍ فیما عِنْدَکَ ، وَاکْتُبْ لی عِنْدَکَ الْمَغْفِرَةَ ، وَبَلِّغْنِی ‏الْکَرامَةَ ، وَارْزُقْنی شُکْرَ ما أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَیَّ ، فَإِنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ‏الْواحِدُ الرَّفیعُ الْبَدی‏ءُ الْبَدیعُ السَّمیعُ الْعَلیمُ ، اَلَّذی لَیْسَ ‏لِأَمْرِکَ مَدْفَعٌ ، وَلا عَنْ قَضائِکَ مُمْتَنِعٌ ، أَشْهَدُ أَنَّکَ رَبّی‏ وَرَبُّ کُلِّ شَیْ‏ءٍ ، فاطِرُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ ، عالِمُ الْغَیْبِ ‏وَالشَّهادَةِ ، اَلْعَلِیٌّ الْکَبیرُ.أَللَّهُمَّ إِنّی أَسْأَلُکَ الثَّباتَ فِی الْأَمْرِ ، وَالْعَزیمَةَ عَلَى‏الرُّشْدِ ، وَالشُّکْرَ عَلى نِعْمَتِکَ ، أَعُوذُ بِکَ مِنْ جَوْرِ کُلِّ جائِرٍ ،وَبَغْیِ کُلِّ باغٍ ، وَحَسَدِ کُلِّ حاسِدٍ ، بِکَ أَصُولُ عَلَى الْأَعْداءِ ، وَبِکَ أَرْجُو وِلایَةَ الْأَحِبَّاءِ مَعَ ما لا أَسْتَطیعُ إِحْصاءَهُ ، وَلاتَعْدیدَهُ مِنْ عَوائِدِ فَضْلِکَ ، وَطُرَفِ رِزْقِکَ ، وَأَلْوانِ ما أَوْلَیْتَ مِنْ إِرْفادِکَ ، فَإِنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ الَّذی لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ ، اَلْفاشی فِی الْخَلْقِ رِفْدُکَ ، اَلْباسِطُ بِالْجُودِ یَدُکَ ، وَلاتُضادُّفی حُکْمِکَ ، وَلاتُنازَعُ فی أَمْرِکَ ، تَمْلِکُ مِنَ الْأَنامِ ما تَشاءُ ، وَلایَمْلِکُونَ إِلّا ما تُریدُ.قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ ،وَتَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ ، وَتُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشاءُبِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلى کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ × تُولِجُ اللَّیْلَ فِی ‏النَّهارِ وَتُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ وَتُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ‏ وَتُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَتَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ.أَنْتَ الْمُنْعِمُ الْمُفْضِلُ الْخالِقُ الْبارِئُ الْقادِرُ الْقاهِرُ الْمُقَدَّسُ فی نُورِ الْقُدْسِ ، تَرَدَّیْتَ بِالْمَجْدِ وَالْعِزِّ ، وَتَعَظَّمْتَ‏ بِالْکِبْرِیاءِ ، وَتَغَشَّیْتَ بِالنُّورِ وَالْبَهاءِ ، وَتَجَلَّلْتَ بِالْمَهابَةِ وَالسَّناءِ ، لَکَ الْمَنُّ الْقَدیمُ ، وَالسُّلْطانُ الشَّامِخُ ، وَالْجُودُ الْواسِعُ ، وَالْقُدْرَةُ الْمُقْتَدِرَةُ ، جَعَلْتَنی مِنْ أَفْضَلِ بَنی آدَمَ ، وَجَعَلْتَنی سَمیعاً بَصیراً ، صَحیحاً سَوِیّاً مُعافاً ، لَمْ تَشْغَلْنی‏ بِنُقْصانٍ فی بَدَنی ، وَلَمْ تَمْنَعْکَ کَرامَتُکَ إِیَّایَ ، وَحُسْنُ ‏صَنیعِکَ عِنْدی ، وَفَضْلُ إِنْعامِکَ عَلَیَّ ، أَنْ وَسَّعْتَ عَلَیَّ فِی‏الدُّنْیا ، وَفَضَّلْتَنی عَلى کَثیرٍ مِنْ أَهْلِها ، فَجَعَلْتَ لی سَمْعاً یَسْمَعُ آیاتِکَ ، وَفُؤاداً یَعْرِفُ عَظَمَتِکَ ، وَأَنَا بِفَضْلِکَ حامِدٌ ،وَبِجُهْدِ یَقینی لَکَ شاکِرٌ ، وَبِحَقِّکَ شاهِدٌ.فَإِنَّکَ حَیٌّ قَبْلَ کُلِّ حَیٍّ ، وَحَیٌّ بَعْدَ کُلِّ حَیٍّ ، وَحَیٌّ لَمْ ‏تَرِثِ الْحَیاةَ مِنْ حَیٍّ ، وَلَمْ تَقْطَعْ خَیْرَکَ عَنّی طَرْفَةَ عَیْنٍ فی‏کُلِّ وَقْتٍ ، وَلَمْ تُنْزِلْ بی عُقُوباتِ النِّقَمِ ، وَلَمْ تُغَیِّرْ عَلَیّ‏ دَقائِقَ الْعِصَمِ ، فَلَوْ لَمْ أَذْکُرْ مِنْ إِحْسانِکَ إِلّا عَفْوَکَ ، وَ إِجابَةَ دُعائی حینَ رَفَعْتُ رَأْسی بِتَحْمیدِکَ وَتَمْجیدِکَ ، وَفی قِسْمَةِ الْأَرْزاقِ حینَ قَدَّرْتَ ، فَلَکَ الْحَمْدُ عَدَدَ ما حَفَظَهُ عِلْمُکَ ،وَعَدَدَ ما أَحاطَتْ بِهِ قُدْرَتُکَ ، وَعَدَدَ ما وَسِعَتْهُ رَحْمَتُکَ.أَللَّهُمَّ فَتَمِّمْ إِحْسانَکَ فیما بَقِیَ ، کَما أَحْسَنْتَ فیمامَضى ، فَإِنّی أَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ بِتَوْحیدِکَ وَتَمْجیدِکَ ، وَتَحْمیدِکَ‏ وَتَهْلیلِکَ ، وَتَکْبیرِکَ وَتَعْظیمِکَ ، وَبِنُورِکَ وَرَأْفَتِکَ ، وَرَحْمَتِکَ وَعُلُوِّکَ، وَجَمالِکَ وَجَلالِکَ ، وَبَهائِکَ وَسُلْطانِکَ، وَقُدْرَتِکَ وَبِمُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرینَ ، أَلّا تَحْرِمَنی رِفْدَکَ وَفَوائِدَکَ ، فَإِنَّهُ لایَعْتَریکَ لِکَثْرَةِ ما یَتَدَفَّقُ بِهِ عَوائِقُ الْبُخْلِ ، وَلایَنْقُصُ جُودَکَ تَقْصیرٌ فی شُکْرِ نِعْمَتِکَ ، وَلاتُفْنی خَزائِنَ‏ مَواهِبِکَ النِّعَمُ ، وَلاتَخافُ ضَیْمَ إِمْلاقٍ فَتُکْدِیَ وَلایَلْحَقُکَ ‏خَوْفُ عُدْمٍ فَیَنْقُصَ فَیْضُ فَضْلِکَ.أَللَّهُمَّ ارْزُقْنی قَلْباً خاشِعاً ، وَیَقیناً صادِقاً ، وَلِساناً ذاکِراً ، وَلاتُؤْمِنّی مَکْرَکَ ، وَلاتَکْشِفْ عَنّی سِتْرَکَ ، وَلاتُنْسِنی ذِکْرَکَ ، وَلاتُباعِدْنی مِنْ جَوارِکَ ، وَلاتَقْطَعْنی‏ مِنْ رَحْمَتِکَ ، وَلاتُؤْیِسْنی مِنْ رَوْحِکَ ، وَکُنْ لی أَنیساً مِنْ‏کُلِّ وَحْشَةٍ ، وَاعْصِمْنی مِنْ کُلِّ هَلَکَةٍ ، وَنَجِّنی مِنْ کُلِّ بَلاءٍ ، فَإِنَّکَ لاتُخْلِفُ الْمیعادَ.أَللَّهُمَّ ارْفَعْنی وَلاتَضَعْنی ، وَزِدْنی وَلاتَنْقُصْنی ، وَارْحَمْنی وَلاتُعَذِّبْنی ، وَانْصُرْنی وَلاتَخْذُلْنی ، وَآثِرْنی ‏وَلاتُؤْثِرْ عَلَیَّ ، وَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبینَ‏ الطَّاهِرینَ ، وَسَلَّمَ تَسْلیماً کَثیراً .(1)

دعای سیفی کبیر یا حرز یمانی از کیست؟

حِرز یمانی یکی از دعاهای مشهور که به چند طریق از امام علی(ع) نقل شده و به جهت این که امیر المومنین(ع) این دعا را به فردی از یمن تعلیم داد به دعای یمانی و به جهت این که اثر این دعا برای نابود کردن دشمن مانند شمشیر عمل می‌کند به دعای سیفی معروف شده است، در کتب ادعیه از آن با عظمت یاد شده و در تشرف امیر اسحاق استرآبادی نقل شده وی در محضر امام مهدی(ع) آن را خوانده و حضرت اشتباهات وی را تصحیح فرمودند.

روایت حرز یمانی:

عبدالله بن عباس و عبداللَّه بن جعفر نقل کرده‌اند: روزی نزد امیر مؤمنان(ع) بودیم، امام حسن(ع) وارد شد عرض کرد: ای امیر مؤمنان(ع) مردی آمده است و اجازه ورود می‌خواهد. امام علی(ع)فرمود: بگو بیاید. مردی تنومند، خوش سیما که چهره‌ای گیرا و بزرگ منش با لهجه‌ای فصیح و خوش که لباس پادشاهان بر تن داشت، وارد شد. سلام کرد و گفت: من از دورترین مناطق سرزمین یمنآمده‌ام و از بزرگان عرب‌های منسوب به شما (شیعیان) می‌باشم، مِلکی بزرگ و نعمتی فراوان دارم. دارای زندگانی خوش و حالی آسوده و اموالی با رشد و ترقّی داشتم، روزگار مرا ورزیده ودارای تجربه هستم ولی دشمنی دارم که بسیار سرسخت است و با سپاهیان فراوانش به من حمله کرد و پیروز شد، راه چاره برای من باقی نگذاشته است. فردی در خواب به من گفت: نزدشما بیایم تا دعایی که حضرت محمّد(ص) به شماآموخته است، بیاموزم و باخواندنش بر دشمنم پیروز شوم.ای امیر مؤمنان؛ من به سرعت به همراه چهارصد بنده نزد شما آمدم، و خدا و رسول او و شما را گواه می‌گیرم که تمام شان را آزاد کردم و این کار را تنها برای خاطر خداوند متعال انجام دادم. حالا با تنی لاغر و رنجور از راهی پرپیچ و خم و سرزمین دور نزدت آمدم؛ پس بر من منّت بگذار و به خاطر فضل و بزرگواریت، و نیز به خاطر حقّ پدری و خویشاوندیت آن دعا را به من بیاموز. امیرالمؤمنین فرمود: باشد؛ این کار را انجام می‌دهم إن شااللَّه. آن گاه، دوات و کاغذی خواست و این دعا را برای آن مرد نوشت وفرمود: مراقب باش که حفظ کنی، و باید تمام این دعا در یک روز خوانده شود؛ و همانا من امیدوارم در حالی به سرزمینت برسی که خداوند دشمنت را نابود فرموده باشد. راستی من از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: اگر فردی این دعا را با نیتی راستین و قلبی خاشع و فروتن بخواند، آن گاه به کوه‌ها دستور بدهد که همراه او حرکت کنند، به طور حتم به دنبالش حرکت خواهند کرد؛ و اگر به دریا دستور دهد می‌تواند بر روی آن راه برود. آن مرد پس از گرفتن دعا به طرف وطنش حرکت کرد، پس از چهل روز نامه‌اش به امیر مؤمنان(ع) رسید که در آن نوشته بود : واقعیت آن است که خداوند متعال دشمنانم را به هلاکت رساند؛ به گونه‌ای که حتّی یک مرد از آنان در سرزمین ما باقی نمانده است.حضرت علی(ع) فرمود: این را می‌دانستم؛ و این حقیقت رارسول خدا(ص) به من آموخته است، هیچ کاری نیز بر من دشوار نمی‌شود، جز آن که با این دعا آسان می‌شود.


شیخ بزرگوار ثقة الاسلام نورى (عطر اللّه مرقده) این دعا را در صحیفه ثانیه علویه ذکر کرده و فرموده: براى این دعا در کلمات ارباب طلسمات و تسخیرات شرح عجیبى است و براى آن آثار شگفتى ذکر کرده اند و من چون اعتماد بر آن آثار نداشتم از ذکر آنها خودداری کردم، ولى اصل دعا را از باب مسامحه از روى اقتداء به علماى برجسته ذکر مى کنم.
و آن دعا این است:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانی اش همیشگی است
رَبِّ أَدْخِلْنِی فِی لُجَّةِ بَحْرِ أَحَدِیَّتِکَ، وَ طَمْطَامِ یَمِّ وَحْدَانِیَّتِکَ، وَ قَوِّنِی بِقُوَّةِ سَطْوَةِ سُلْطَانِ فَرْدَانِیَّتِکَ، حَتَّى أَخْرُجَ إِلَى فَضَاءِ سَعَةِ رَحْمَتِکَ وَ فِی وَجْهِی لَمَعَاتُ بَرْقِ الْقُرْبِ مِنْ آثَارِ حِمَایَتِکَ، مَهِیباً بِهَیْبَتِکَ، عَزِیزاً بِعِنَایَتِکَ، مُتَجَلِّلاً مُکَرَّماً بِتَعْلِیمِکَ وَ تَزْکِیَتِکَ، وَ أَلْبِسْنِی خِلَعَ الْعِزَّةِ وَ الْقَبُولِ، وَ سَهِّلْ لِی مَنَاهِجَ الْوُصْلَةِ وَ الْوُصُولِ، وَ تَوِّجْنِی بِتَاجِ الْکَرَامَةِ وَ الْوَقَارِ، وَ أَلِّفْ بَیْنِی وَ بَیْنَ أَحِبَّائِکَ فِی دَارِ الدُّنْیَا وَ دَارِ الْقَرَارِ، وَ ارْزُقْنِی مِنْ نُورِ اسْمِکَ هَیْبَةً وَ سَطْوَةً تَنْقَادُ لِیَ الْقُلُوبُ وَ الْأَرْوَاحُ، وَ تَخْضَعُ لَدَیَّ النُّفُوسُ وَ الْأَشْبَاحُ، یَا مَنْ ذَلَّتْ لَهُ رِقَابُ الْجَبَابِرَةِ، وَ خَضَعَتْ لَدَیْهِ أَعْنَاقُ الْأَکَاسِرَةِ، لا مَلْجَأَ وَ لا مَنْجَى مِنْکَ إِلّا إِلَیْکَ، وَ لا إِعَانَةَ إِلّا بِکَ، وَ لا اتِّکَاءَ إِلّا عَلَیْکَ،
پروردگارا مرا در ژرفای دریای یگانگی ات، و در میان اقیانوس یکتایی ات وارد ساز، و با نیروی چیرگی سلطنت تنهایی ات توانمند گردان تا به فضای بی کران رحمتت درآیم، درحالی که در چهره ام درخشندگی های پرتو قرب از آثار حمایتت فروزان باشد و به شوکتت پرشکوه باشم، و به عنایتت عزیز باشم، و به آموزش و پرورشت بزرگ و بزرگوار باشم، خدایا خلعت های عزّت و قبولی را بر من بپوشان، و برایم راه های پیوند و پیوستگی را هموار کن، و به تاج کرامت و وقار تاجدارم نما، و میان من و شیفتگانت در دنیا و آخرت پیوند انداز، و از نور نامت شوکت و قوّتی به من عنایت کن که دل ها و جان ها مطیع من گردند، و نفوس و بدن ها نزد من فروتن شوند، ای آن که گردن گردنکشان برایش خوار گشته، و پادشاهان در پیشگاهش فروتن شده اند، پناهگاه و راه رهایی از تو جز به تو نیست، و کمکی نیست جز از تو، و تکیه گاهی نیست جز بر تو،
إِدْفَعْ عَنِّی کَیْدَ الْحَاسِدِینَ، وَ ظُلُمَاتِ شَرِّ الْمُعَانِدِینَ، وَ ارْحَمْنِی تَحْتَ سُرَادِقَاتِ عَرْشِکَ، یَا أَکْرَمَ الْأَکْرَمِینَ، أَیِّدْ ظَاهِرِی فِی تَحْصِیلِ مَرَاضِیکَ، وَ نَوِّرْ قَلْبِی وَ سِرِّی بِالْإِطِّلاعِ عَلَى مَنَاهِجِ مَسَاعِیکَ، إِلَهِی کَیْفَ أَصْدُرُ عَنْ بَابِکَ بِخَیْبَةٍ مِنْکَ وَ قَدْ وَرَدْتُهُ عَلَى ثِقَةٍ بِکَ، وَ کَیْفَ تُؤْیِسُنِی [تُوئِسُنِی ] مِنْ عَطَائِکَ وَ قَدْ أَمَرْتَنِی بِدُعَائِکَ، وَ هَا أَنَا مُقْبِلٌ عَلَیْکَ، مُلْتَجِئٌ إِلَیْکَ، بَاعِدْ بَیْنِی وَ بَیْنَ أَعْدَائِی کَمَا بَاعَدْتَ بَیْنَ أَعْدَائِی، إِخْتَطِفْ أَبْصَارَهُمْ عَنِّی بِنُورِ قُدْسِکَ وَ جَلالِ مَجْدِکَ، إِنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ الْمُعْطِی جَلائِلَ النِّعَمِ الْمُکَرَّمَةِ لِمَنْ نَاجَاکَ بِلَطَائِفِ رَحْمَتِکَ، یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ، یَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ، وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا وَ نَبِیِّنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعِینَ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ.
خدایا! بداندیشی حسودان، و تیرگی های شرّ دشمنان را از من دور کن، و به من مهر ورز زیر سراپرده های عرشت، ای گرامی ترین گرامیان، ظاهر هستی ام را در به دست آوردن خشنودیت تأیید کن، و قلب و نهادم را با آگاهی بر راههای رسیدن به پیشگاهت روشن فرما، خدایا چگونه از در خانه ات مأیوس و ناامید بازگردم درحالی که با اعتماد به تو وارد آن شدم، و چگونه از عطایت ناامیدم می کنی درحالی که مرا به دعا در پیشگاهت فرمان دادی، اینک به تو روی آورده ام و از تو پناه می جویم، بین من و دشمنانم دوری انداز چنان که بین دشمنانم دوری انداختی، به نور پاک و عظمت و بزرگواری ات دیدگان دشمنانم را از دیدن من نابینا کن، به یقین تو خدای عطابخش نعمت های بزرگ و باارزش به بندگان نجواگر خویش هستی که با لطائف رحمتت تو را می خوانند، ای زنده، ای پاینده، ای صاحب بزرگی و کرامت، و درود خدا بر مولای ما و پیامبر ما محمّد و بر خاندان پاک و پاکیزه اش همه و همه.



عمل سوم: دعاى عهد است: از حضرت صادق علیه السّلام روایت شده: هرکه چهل صبحگاه این عهد را بخواند، از یاوران قائم ما باشد، و اگر پیش از ظهور آن حضرت از دنیا برود، خدا او را از قبر بیرون آورد، که در خدمت آن حضرت باشد، و حق تعالی بر هر کلمه هزار حسنه به او کرامت فرماید، و هزار گناه از او محو سازد، و آن عهد این است:
اللَّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظِیمِ وَ رَبَّ الْکُرْسِیِّ الرَّفِیعِ وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ وَ مُنْزِلَ التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ اَّبُورِ وَ رَبَّ الظِّلِّ وَ الْحَرُورِ وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ [الْفُرْقَانِ ] الْعَظِیمِ وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبِینَ وَ الْأَنْبِیَاءِ [وَ] الْمُرْسَلِینَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِوَجْهِکَ [بِاسْمِکَ ] الْکَرِیمِ وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنِیرِ وَ مُلْکِکَ الْقَدِیمِ یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرَضُونَ وَ بِاسْمِکَ الَّذِی یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ یَا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَیٍّ وَ یَا حَیّا بَعْدَ کُلِّ حَیٍّ وَ یَا حَیّاً حِینَ لا حَیَّ یَا مُحْیِیَ الْمَوْتَى وَ مُمِیتَ الْأَحْیَاءِ یَا حَیُّ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ.
خدایا ای پروردگار نور بزرگ، و پروردگار کرسی بلند، و پروردگار دریای جوشان، و فرو فرستنده تورات و انجیل و زبور، و پروردگار سایه و حرارت آفتاب، و نازل کننده قرآن بزرگ، و پروردگار فرشتگان مقرّب، و پیامبران و رسولان.
خدایا از تو می خواهم به روی کریمت، و به نور وجه نوربخشت، و فرمانروایی دیرینه ات، ای زنده و پا برجای دائم، از تو می خواهم به حق نامت، که به آن آسمانها و زمینها روشن شد، و به حق نامت که پیشینیان و پسینیان به آن شایسته می شوند، ای زنده پیش از هر زنده، ای زنده پس از هر زنده، ای زنده در آن وقتی که زنده ای نبود، ای زنده کننده مردگان، و میراننده زندگان، ای زنده، معبودی جز تو نیست.
اللَّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمَامَ الْهَادِیَ الْمَهْدِیَّ الْقَائِمَ بِأَمْرِکَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ الطَّاهِرِینَ عَنْ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فِی مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا سَهْلِهَا وَ جَبَلِهَا وَ بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا وَ عَنِّی وَ عَنْ وَالِدَیَّ مِنَ الصَّلَوَاتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ وَ مِدَادَ کَلِمَاتِهِ وَ مَا أَحْصَاهُ عِلْمُهُ [کِتَابُهُ ] وَ أَحَاطَ بِهِ کِتَابُهُ [عِلْمُهُ ] اللَّهُمَّ إِنِّی أُجَدِّدُ لَهُ فِی صَبِیحَةِ یَوْمِی هَذَا وَ مَا عِشْتُ مِنْ أَیَّامِی عَهْدا وَ عَقْدا وَ بَیْعَةً لَهُ فِی عُنُقِی لا أَحُولُ عَنْهَا وَ لا أَزُولُ أَبَدا اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ وَ الْمُسَارِعِینَ إِلَیْهِ فِی قَضَاءِ حَوَائِجِهِ [وَ الْمُمْتَثِلِینَ لِأَوَامِرِهِ ] وَ الْمُحَامِینَ عَنْهُ وَ السَّابِقِینَ إِلَى إِرَادَتِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْهِ.
خدایا برسان به مولای ما امام راهنمای راه یافته، قیام کننده به فرمانت که درودهای خدا بر او و پدران پاکش، از جانب همه مردان و ن مؤمن، در مشرقهای زمین و مغربهایش، همواری ها و کوههایش، خشکی ها و دریاهایش، و از طرف من و پدر و مادرم، از درودها به گرانی عرش خدا، و کشش کلماتش، و آنچه دانشش برشمرده، و کتابش به آن احاطه یافته.
خدایا در صبح این روز و تا زندگی کنم از روزهایم، برای آن حضرت بر عهده ام، عهد و پیمان و بیعت تجدید می کنم، که از آن رو نگردانم، و هیچ گاه دست برندارم.
خدایا مرا، از یاران و مددکاران و دفاع کنندگان از او قرار ده، و از شتابندگان به سویش، در برآوردن خواسته هایش، و اطاعت کنندگان اَوامرش، و مدافعان حضرتش، و پیش گیرندگان به جانب خواسته اش، و کشته شدگان در پیشگاهش.
اللَّهُمَّ إِنْ حَالَ بَیْنِی وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِی جَعَلْتَهُ عَلَى عِبَادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنِی مِنْ قَبْرِی مُؤْتَزِراً کَفَنِی شَاهِراً سَیْفِی مُجَرِّداً قَنَاتِی مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدَّاعِی فِی الْحَاضِرِ وَ الْبَادِی اللَّهُمَّ أَرِنِی الطَّلْعَةَ الرَّشِیدَةَ وَ الْغُرَّةَ الْحَمِیدَةَ وَ اکْحُلْ نَاظِرِی بِنَظْرَةٍ مِنِّی إِلَیْهِ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ وَ اسْلُکْ بِی مَحَجَّتَهُ وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ وَ اشْدُدْ أَزْرَهُ وَ اعْمُرِ اللَّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ وَ أَحْیِ بِهِ عِبَادَکَ فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ فَأَظْهِرِ اللَّهُمَّ لَنَا وَلِیَّکَ وَ ابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمَّى بِاسْمِ رَسُولِکَ،
خدایا اگر بین من و او مرگی که بر بندگانت حتم و قطعی ساختی حائل شد، کفن پوشیده از قبر مرا بیرون آور، با شمشیر از نیام برکشیده، و نیزه ، پاسخگو به دعوت آن دعوت کننده، در میان شهرنشین و بادیه نشین.
خدایا آن جمال با رشادت، و پیشانی ستوده را به من بنمایان، و با نگاهی از من به او دیده ام را سرمه بنه، و در گشایش امرش شتاب کن، و آمدنش را آسان گردان، و راهش را وسعت بخش، و مرا به راهش درآور، و فرمانش را نافذ کن و پشتش را محکم گردان، خدایا به دست او کشورهایت را آباد کن، و بندگانت را به وسیله او زنده فرما، به درستی که تو فرمودی، و گفته ات حق است که: فساد در خشکی و دریا، در اثر اعمال مردم نمایان شد، خدایا ولی ات، و فرزند دختر پیامبرت که به نام رسولت نامیده شده، برای ما آشکار کن،
حَتَّى لا یَظْفَرَ بِشَیْ ءٍ مِنَ الْبَاطِلِ إِلا مَزَّقَهُ وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ وَ اجْعَلْهُ اللَّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبَادِکَ وَ نَاصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ نَاصِراً غَیْرَکَ وَ مُجَدِّداً لِمَا عُطِّلَ مِنْ أَحْکَامِ کِتَابِکَ وَ مُشَیِّداً لِمَا وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دِینِکَ وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْهُ اللَّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدِینَ اللَّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلَى دَعْوَتِهِ وَ ارْحَمِ اسْتِکَانَتَنَا بَعْدَهُ اللَّهُمَّ اکْشِفْ هَذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ وَ عَجِّلْ لَنَا ظُهُورَهُ إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیدا وَ نَرَاهُ قَرِیبا بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ .
تا به چیزی از باطل دست نیابد، مگر آن را از هم بپاشد، و حق را پابرجا و ثابت نماید، خدایا او را قرار ده پناهگاهی برای ستمدیدگان از بندگانت، و یاور برای کسی که یاری برای خود جز تو نمی یابد، و تجدیدکننده آنچه از احکام کتابت تعطیل شده، و محکم کننده آنچه از نشانه های دینت و روشهای پیامبرت (درود خدا بر او و خاندانش) رسیده است، و او را قرار ده، خدایا، از آنان که از حمله مان، نگاهش داری، خدایا پیامبرت محمّد (درود خدا بر او و خاندانش) را به دیدار او، و کسانی که بر پایه دعوتش از او پیروی کردند شاد کن، و پس از او به درماندگی ما رحم فرما، خدایا این اندوه را از این امت به حضور آن حضرت برطرف کن، و در ظهورش برای ما شتاب فرما، که دیگران ظهورش را دور می بینند، و ما نزدیک می بینیم، به مهربانی ات ای مهربان ترین مهربانان.
آنگاه سه بار بر ران خود دست مى زنى، و در هر مرتبه مى گویى:
الْعَجَلَ الْعَجَلَ یَا مَوْلایَ یَا صَاحِبَ اَّمَانِ

"حدیث عنوان بصری" دستور العملی ارزشمند برای پیروان طریق ائمه (ع) است که مورد توجه بسیاری از عرفا و سالکان بوده و مرحوم مجلسی آن را با دست خط شیخ بهایی مشاهده کرده و در کتاب بحارالانوار نقل کرده است. این روایت شامل سفارش های امام صادق (ع) به عنوان بصری و تمام طالبان سلوک الی الله است.

پاسخ تفصیلی

"حدیث عنوان بصری"،[1]دستور العملی ارزشمند برای پیروان طریق ائمه (ع) است تا با درک مفاهیم و عمل به محتوای آن از هواهای نفسانی پیراسته شوند و به علم و معرفت حقیقی دست یابند. این دستور العمل بازگو کننده داستان مردی است که از علوم متداول زمان خود بهره مند شده و می خواست تا از علوم ائمه (ع) نیز برخوردار شود، ولی با این حقیقت مواجه شد که علم حقیقی، از طریق آموختن حاصل شدنی نیست، بلکه نوری است که خداوند بر قلب انسان اشراق می کند و سرّ نائل شدن به آن را باید در حقیقت عبودیت جست و جو کرد.

ترجمه این حدیث نورانی که شامل  شرح ماوقع ارتباط فردی بنام "عنوان بصری" با امام صادق (ع) و دریافت دستور العملی جامع از آن حضرت است، در زیر نقل می شود:

از عنوان بصری نقل شده است که: من نزد "مالک بن انس" رفت و آمد داشتم؛ چون جعفر صادق (ع) به مدینه آمد، من به نزد او رفت و آمد کردم و دوست داشتم همان طور که از "مالک" تحصیل علم می کردم، از او نیز تحصیل علم نمایم. آن حضرت روزی به من فرمود: من تحت نظر دستگاه حکومتی هستم و علاوه بر این، در هر ساعتی از شبانه روز اوراد و اذکاری دارم که بدانها مشغولم و تو مرا از ذکرم باز مدار و علومت را از مالک بگیر، همچنان که سابقاً هم این طور بود که نزد او رفت و آمد می کردی. من از این مطلب غمگین شدم و از نزدشان بیرون رفتم  و با خود گفتم اگر در من خیری می دید من را از رفت و آمد به نزد خود و بهره بردن از علمش منع نمی کرد.

پس به مسجد رسول الله (ص) رفتم و بر آن حضرت سلام کردم و فردای آن روز دوباره به روضه نبوی برگشتم و دو رکعت نماز گزاردم و عرض کردم: خدایا! خدایا! از تو می خواهم که قلب جعفر را بر من متمایل گردانی و مرا از علم او تا حدی که باعث هدایت من به صراط مستقیم تو باشد بهرمند کنی.

بعد با حال اندوه و غصه به خانه ام برگشتم و چون دلم از محبت جعفر مالامال شده بود دیگر پیش "مالک" نمی رفتم  و از منزلم هم خارج نمی شدم، مگر برای نماز واجب، تا این که صبرم تمام شد . . در حالی که سینه ام تنگ شده بود و تحملم به پایان رسیده بود نعلین خود را پوشیدم و ردای خود را بر دوش افکندم و قصد دیدار جعفر را نمودم؛ و این زمانی بود که‌ نماز عصر را بجا آورده‌ بودم‌. چون به در خانه اش رسیدم اذن دخول خواستم، پس خادمی که داشتند، بیرون آمد و گفت: چه حاجتی داری؟ گفتم: می خواستم بر شریف سلام کنم. گفت: او در محل نماز خویش به نماز ایستاده، پس من روبروی در منزلش نشستم. مدت زیادی نگذشته بود که خادمی آمد و گفت: داخل بیا به برکت خداوند. من داخل شدم و بر حضرتش سلام کردم. سلام مرا پاسخ گفتند و فرمودند بنشین! خداوند تو را بیامرزد! پس من نشستم. قدری به حال تفکر سر به زیر انداختند و سپس سر خود را بلند نمودند و گفتند: کُنیه ات چیست؟

گفتم: ابو عبد الله. حضرت گفتند: خداوند کُنیه ات را ثابت گرداند و تو را موفق بدارد، ای ابو عبد الله! سؤالت چیست؟ با خودم گفتم: اگر از این دیدار و سلامی که کردم غیر از این دعای خیر، چیزی نصیبم نشود باز هم بسیار است.

سپس‌ حضرت‌ سر خود را بلند نمود و فرمود‌: چه‌ می خواهی؟ گفتم: از خدا خواستم که قلب شما را بر من منعطف گرداند و از علم شما به من روزی کند و امیدوارم که خدا آنچه را که از او در باره [حضرت] شریف تقاضا کرده ام اجابت نماید.

فرمود: ای اباعبد الله! علم به آموختن نیست. علم نوری است که در قلب کسی که خدا بخواهد او را هدایت کند قرار می گیرید، پس اگر طالب علمی اول در نفس خودت حقیقت عبودیت را جست و جو کن و علم را با عمل به آن طلب کن و از خدا بپرس تا به تو پاسخ گوید و بفهماند.

گفتم: ای بزرگوار! فرمود: ای اباعبد الله بگو. گفتم: ای ابا عبد الله حقیقت عبودیت چیست؟

فرمود: سه چیز است:

1. این که عبد برای خود در مورد آنچه که خدا به وی سپرده است مالکیتی قائل نباشد؛ چرا که بندگان مالکیتی ندارند؛ بلکه همه اموال را مال خدا می بینند و آن را در جایی می نهند که خدا امر کرده است.

2. عبد برای خود تدبیری نمی کند (چرا که تدبیر عبد به دست رب او است).

3. تمام مشغولیت عبد معطوف به انجام دادن کاری است که خدای تعالی به او امر نموده است و پرهیز از آنچه که او را نهی کرده است.

پس آنگاه که عبد در آنچه که خدا به او واگذار کرده احساس مالکیتی نداشته باشد، انفاق در آنچه که خدا امر کرده است برای او آسان خواهد شد و چون عبد تدبیر خود را بر مدبر خود واگذار کند، سختی های دنیا بر او آسان می شود و چون عبد مشغولیت و اهتمامش منحصر در امر و نهی خداوند باشد دیگر مجال و فرصتی برای خود نمایی و مباهات به مردم نخواهد یافت. پس اگر خداوند به کسی این سه چیز را عطا کند امر دنیا و ابلیس و مردم برایش سهل و آسان می شود و برای زیاده اندوزی و مفاخرت خواهان مال دنیا نمی شود و آنچه در دست مردم است را برای عزت و برتری طلب نمی کند و روزهای عمر خود را در پی اموری عبث به هدر نمی دهد. این اولین درجه از تقوا است. همچنان که خدای تبارک و تعالی می فرماید: "آن سرای آخرت را برای کسانی قرار می دهیم که اراده برتری جویی و فساد در زمین نداردند و عاقبت نیکو از آن پرهیزکاران است".[2]

گفتم: ای ابا عبد الله! مرا توصیه ای کنید. فرمود: تو را به نه چیز توصیه می کنم که این نه چیز، توصیه من به همه مریدان طریق الی الله است و از خدا می خواهم توفیق بکار بستن این توصیه ها را برای تو مرحمت نماید.

سه تای آنها در ریاضت نفس است و سه تا در حلم و بردباری و سه تای دیگر در علم. پس ای "عنوان" آنها را خوب به خاطر بسپار و هرگز در مورد آنها کوتاهی نکن.

"عنوان" گفت، من دل و اندیشه ام را برای دریافت آنچه که حضرت می فرمود خالی کردم. فرمود: اما آن سه چیزی که در مورد ریاضت است، این که مبادا چیزی را بخوری که بدان اشتها نداری؛ چراکه ایجاد حماقت و نادانی می کند. و مخور مگر هنگام گرسنگی و چون خواستی چیزی بخوری از حلال بخور و نام خدا را ببر و به یاد آور حدیث رسو ل الله (ص) را که فرمود: آدمی ظرفی بدتر از شکمش را پر نکرده است. پس اگر چیزی خوردی و ناگزیر از خوردن بودی یک سوم برای غذا و یک سوم برای نوشیدنی و یک سوم برای تنفس اختصاص ده.

و اما آن سه چیزی که راجع به حلم و بردباری است: پس اگر کسی به تو بگوید: اگر یک کلمه بگوئی ده تا می شنوی به او بگو: اگر ده کلمه بگویی یکی هم نمی شنوی. و کسی که به تو دشنام دهد به وی بگو: اگر در آنچه می گویی صادقی از خدا می خواهم که مرا بیامرزد و اگر کاذبی از خدا می خواهم که تو را بیامرزد. و اگر کسی تو را تهدید کند که سخنان بدی در مورد تو خواهم گفت تو به او مژده بده که من در مورد تو با نصیحت و خیر خواهی و مراعات برخورد خواهم نمود.

و اما آن سه تایی که راجع به علم است این که:

آنچه را نمی دانی از علما بپرس و هرگز سؤالی را از باب به لغزش انداختن و امتحان کردن کسی نپرس و هرگز در مورد چیزی طبق رأی و نظر خودت عمل نکن و تا جایی که امکان دارد احتیاط کن و از فتوا دادن بپرهیز همچون ترس از شیر درنده، و گردن خود را پل عبور مردم قرار مده.

ای ابا عبد الله دیگر از نزد من برخیز که در مورد تو خیر خواهی کردم و سر رشته ذکر مرا مگسل که من نسبت به خودم و اوقاتم حسابگر و سختگیرم و سلام و درود خدا بر کسی باد که از هدایت متابعت کند.



[1]  مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج1، ص 224، موسسه الوفا، بیروت، 1404هـ ق، متن عربی حدیث: أَقُولُ وَجَدْتُ بِخَطِّ شَیْخِنَا الْبَهَائِیِّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ مَا هَذَا لَفْظُهُ قَالَ الشَّیْخُ شَمْسُ الدِّینِ مُحَمَّدُ بْنُ مَکِّیٍّ نَقَلْتُ مِنْ خَطِّ الشَّیْخِ أَحْمَدَ الْفَرَاهَانِیِّ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عُنْوَانَ الْبَصْرِیِّ وَ کَانَ شَیْخاً کَبِیراً قَدْ أَتَى عَلَیْهِ أَرْبَعٌ وَ تِسْعُونَ سَنَةً قَالَ کُنْتُ أَخْتَلِفُ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ سِنِینَ فَلَمَّا قَدِمَ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ ع الْمَدِینَةَ اخْتَلَفْتُ إِلَیْهِ وَ أَحْبَبْتُ أَنْ آخُذَ عَنْهُ کَمَا أَخَذْتُ عَنْ مَالِکٍ فَقَالَ لِی یَوْماً إِنِّی رَجُلٌ مَطْلُوبٌ وَ مَعَ ذَلِکَ لِی أَوْرَادٌ فِی کُلِّ سَاعَةٍ مِنْ آنَاءِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ فَلَا تَشْغَلْنِی عَنْ وِرْدِی وَ خُذْ عَنْ مَالِکٍ وَ اخْتَلِفْ‏ إِلَیْهِ کَمَا کُنْتَ تَخْتَلِفُ إِلَیْهِ فَاغْتَمَمْتُ مِنْ ذَلِکَ وَ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ وَ قُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ تَفَرَّسَ فِیَّ خَیْراً لَمَا زَجَرَنِی عَنِ الِاخْتِلَافِ إِلَیْهِ وَ الْأَخْذِ عَنْهُ فَدَخَلْتُ مَسْجِدَ الرَّسُولِ ص وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ ثُمَّ رَجَعْتُ مِنَ الْغَدِ إِلَى الرَّوْضَةِ وَ صَلَّیْتُ فِیهَا رَکْعَتَیْنِ وَ قُلْتُ أَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ أَنْ تَعْطِفَ عَلَیَّ قَلْبَ جَعْفَرٍ وَ تَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِهِ مَا أَهْتَدِی بِهِ إِلَى صِرَاطِکَ الْمُسْتَقِیمِ وَ رَجَعْتُ إِلَى دَارِی مُغْتَمّاً وَ لَمْ أَخْتَلِفْ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ لِمَا أُشْرِبَ قَلْبِی مِنْ حُبِّ جَعْفَرٍ فَمَا خَرَجْتُ مِنْ دَارِی إِلَّا إِلَى الصَّلَاةِ الْمَکْتُوبَةِ حَتَّى عِیلَ صَبْرِی فَلَمَّا ضَاقَ صَدْرِی تَنَعَّلْتُ وَ تَرَدَّیْتُ وَ قَصَدْتُ جَعْفَراً وَ کَانَ بَعْدَ مَا صَلَّیْتُ الْعَصْرَ فَلَمَّا حَضَرْتُ بَابَ دَارِهِ اسْتَأْذَنْتُ عَلَیْهِ فَخَرَجَ خَادِمٌ لَهُ فَقَالَ مَا حَاجَتُکَ فَقُلْتُ السَّلَامُ عَلَى الشَّرِیفِ فَقَالَ هُوَ قَائِمٌ فِی مُصَلَّاهُ فَجَلَسْتُ بِحِذَاءِ بَابِهِ فَمَا لَبِثْتُ إِلَّا یَسِیراً إِذْ خَرَجَ خَادِمٌ فَقَالَ ادْخُلْ عَلَى بَرَکَةِ اللَّهِ فَدَخَلْتُ وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَرَدَّ السَّلَامَ وَ قَالَ اجْلِسْ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ فَجَلَسْتُ فَأَطْرَقَ مَلِیّاً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ أَبُو مَنْ قُلْتُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ قَالَ ثَبَّتَ اللَّهُ کُنْیَتَکَ وَ وَفَّقَکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ لَمْ یَکُنْ لِی مِنْ زِیَارَتِهِ وَ التَّسْلِیمِ غَیْرُ هَذَا الدُّعَاءِ لَکَانَ کَثِیراً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ ثُمَّ قَالَ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ سَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ یَعْطِفَ قَلْبَکَ عَلَیَّ وَ یَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِکَ وَ أَرْجُو أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَجَابَنِی فِی الشَّرِیفِ مَا سَأَلْتُهُ فَقَالَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَیْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ یَقَعُ فِی قَلْبِ مَنْ یُرِیدُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَنْ یَهْدِیَهُ فَإِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ فَاطْلُبْ أَوَّلًا فِی نَفْسِکَ حَقِیقَةَ الْعُبُودِیَّةِ وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ وَ اسْتَفْهِمِ اللَّهَ یُفْهِمْکَ قُلْتُ یَا شَرِیفُ فَقَالَ قُلْ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا حَقِیقَةُ الْعُبُودِیَّةِ قَالَ ثَلَاثَةُ أَشْیَاءَ أَنْ لَا یَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ مِلْکاً لِأَنَّ الْعَبِیدَ لَا یَکُونُ لَهُمْ مِلْکٌ یَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ یَضَعُونَهُ حَیْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لَا یُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیراً وَ جُمْلَةُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ فَإِذَا لَمْ یَرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِلْکاً هَانَ عَلَیْهِ الْإِنْفَاقُ فِیمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ یُنْفِقَ فِیهِ وَ إِذَا فَوَّضَ الْعَبْدُ تَدْبِیرَ نَفْسِهِ عَلَى مُدَبِّرِهِ هَانَ عَلَیْهِ مَصَائِبُ الدُّنْیَا وَ إِذَا اشْتَغَلَ الْعَبْدُ بِمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ نَهَاهُ لَا یَتَفَرَّغُ مِنْهُمَا إِلَى الْمِرَاءِ وَ الْمُبَاهَاةِ مَعَ النَّاسِ فَإِذَا أَکْرَمَ اللَّهُ الْعَبْدَ بِهَذِهِ الثَّلَاثَةِ هَان عَلَیْهِ الدُّنْیَا وَ إِبْلِیسُ وَ الْخَلْقُ وَ لَا یَطْلُبُ الدُّنْیَا تَکَاثُراً وَ تَفَاخُراً وَ لَا یَطْلُبُ مَا عِنْدَ النَّاسِ عِزّاً وَ عُلُوّاً وَ لَا یَدَعُ أَیَّامَهُ بَاطِلًا فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَةِ التُّقَى قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَوْصِنِی قَالَ أُوصِیکَ بِتِسْعَةِ أَشْیَاءَ فَإِنَّهَا وَصِیَّتِی لِمُرِیدِی الطَّرِیقِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ اللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یُوَفِّقَکَ لِاسْتِعْمَالِهِ ثَلَاثَةٌ مِنْهَا فِی رِیَاضَةِ النَّفْسِ وَ ثَلَاثَةٌ مِنْهَا فِی الْحِلْمِ وَ ثَلَاثَةٌ مِنْهَا فِی الْعِلْمِ فَاحْفَظْهَا وَ إِیَّاکَ وَ التَّهَاوُنَ بِهَا قَالَ عُنْوَانُ فَفَرَّغْتُ قَلْبِی لَهُ فَقَالَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الرِّیَاضَةِ فَإِیَّاکَ أَنْ تَأْکُلَ مَا لَا تَشْتَهِیهِ فَإِنَّهُ یُورِثُ الْحِمَاقَةَ وَ الْبُلْهَ وَ لَا تَأْکُلْ إِلَّا عِنْدَ الْجُوعِ وَ إِذَا أَکَلْتَ فَکُلْ حَلَالًا وَ سَمِّ اللَّهَ وَ اذْکُرْ حَدِیثَ الرَّسُولِ ص مَا مَلَأَ آدَمِیٌّ وِعَاءً شَرّاً مِنْ بَطْنِهِ فَإِنْ کَانَ وَ لَا بُدَّ فَثُلُثٌ لِطَعَامِهِ وَ ثُلُثٌ لِشَرَابِهِ وَ ثُلُثٌ لِنَفَسِهِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْحِلْمِ فَمَنْ قَالَ لَکَ إِنْ قُلْتَ وَاحِدَةً سَمِعْتَ عَشْراً فَقُلْ إِنْ قُلْتَ عَشْراً لَمْ تَسْمَعْ وَاحِدَةً وَ مَنْ شَتَمَکَ فَقُلْ لَهُ إِنْ کُنْتَ صَادِقاً فِیمَا تَقُولُ فَأَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یَغْفِرَ لِی وَ إِنْ کُنْتَ کَاذِباً فِیمَا تَقُولُ فَاللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یَغْفِرَ لَکَ وَ مَنْ وَعَدَکَ بِالْخَنَا فَعِدْهُ بِالنَّصِیحَةِ وَ الرِّعَاءِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْعِلْمِ فَاسْأَلِ الْعُلَمَاءَ مَا جَهِلْتَ وَ إِیَّاکَ أَنْ تَسْأَلَهُمْ تَعَنُّتاً وَ تَجْرِبَةً وَ إِیَّاکَ أَنْ تَعْمَلَ بِرَأْیِکَ شَیْئاً وَ خُذْ بِالِاحْتِیَاطِ فِی جَمِیعِ مَا تَجِدُ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ اهْرُبْ مِنَ الْفُتْیَا هَرَبَکَ مِنَ الْأَسَدِ وَ لَا تَجْعَلْ رَقَبَتَکَ لِلنَّاسِ جِسْراً قُمْ عَنِّی یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقَدْ نَصَحْتُ لَکَ وَ لَا تُفْسِدْ عَلَیَّ وِرْدِی فَإِنِّی امْرُؤٌ ضَنِینٌ بِنَفْسِی وَ السَّلامُ عَلى‏ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى‏».

[2]  قصص، 83.


چگونه توبه کنیم که خدا ما را ببخشد؟

توبه ندامت و پشیمانی واقعی از گناهان گذشته است و این ندامت , ندامت قلبی است , ولی اظهار آن به این نحوه است : استغفراللّه ربى و أتوب الیه .تکرار این لفظ همراه با ندامت قلبی بسیار مطلوب است . البته توبه‌ واقعی آن است که علاوه بر اعتراف به جهل و ندامت و تنفّر قلبی، با عمل نیکو و صالح ، کاستی ها یی را که دارد ، جبران کند.
توبه

قرآن می فرماید :
پروردگارت نسبت به آنان که از روی جهل اعمال بد انجام داده اند ، سپس توبه کردند و در مقام جبران بر آمدند ، آمرزنده و مهربان است. طبق این آیه توبه به توبه قلبی و ندامت درونی محدود نمی شود ، بلکه روی اثر عملی آن تأکید شده و اصلاح و جبران ، مکمّل توبه شمرده شده ،تا این فکر غلط را از مغز خود بیرون کنیم که هزاران گناه را با جمله استغفرالله » می توان جبران کرد.
بنابراین باید عملاً خطاها جبران گردد . قسمت هایی که از روح انسان و یا جامعه بر اثر گناه آسیب یافته، اصلاح و مرمّت شود.

البته توبه کردن از گناهان , بستگی به گناهی دارد که انجام شده است .گناهانی را که از انسان سر می زند ، از دو حالت یا دو دسته‌ زیرخارج نیست :

یک دسته حق الله است:

مثل ترک نماز و روزه، راه جبرانش این است که قضای آن را به جا آورید. اگر از عهده قضای همه آن برنمی‌آیید، هر مقداری که می‌توانید، انجام بدهید.

دسته دوم حق الناس است:

جبران حق الناس آن است که رضایت قلبی صاحبان حق را به هر صورتی شد، به دست آورید. اگر مالی را از مردم تصرّف کرده یا ضایع نموده یا ضربه‌ای بر بدن آنان وارد کرده‌اید که دیه یا قصاص دارد، باید یا رضایت آنان را جلب کنید و یا مال و دیه را به آنان بدهید.

اگر با زبان یا عمل تان، روح آنان را آزرده‌اید و آبرو و حیثیت آنان را برده‌اید، در صورت امکان از آنان رضایت بگیرید اما اگر ممکن نیست، برای آنان دعا کنید.
اگر برخی افراد را نمی‌شناسید یا مرده‌اند یا دسترسی به آنان ندارید، در امور مالی، مال را به فرزندان یا وارثان آنان بپردازید. اگر دسترسی به آنان هم ممکن نباشد، در راه خدا برای شان صدقه بدهید.
در غیر امول مالی، در حق آنان دعا و استغفار کنید و صدقه و خیراتی هدیه نمایید.

توبه حقیقی شرایط و لوازم و آثار عملی دارد . مهم‏ترین آن، عبارت است ازاین که تصمیم بگیرید که :
۱ـ دیگر هیچ گناهی را انجام ندهید. اگر به دلیل ندانستن مسئله و جهل یا غفلت و فراموشی یا هر دلیل دیگر، دوباره گناهی را مرتکب شدید، بلا فاصله توبه کنید و با اشک و گریه، از خداوند بخواهید که شما را بیمارزد.
۲ـ خود را به احکام و دستورهای دین مقید و پایبند کنید و گناهان گذشته خود را جبران نمایید.

آداب توبه:

توبه آداب خاصی دارد که باید آن را از مستحبات توبه دانست که عبارتند از:
۱- سه روز روزه گرفتن
۲- غسل توبه
۳- خواندن دو یا چهار رکعت نماز
۴- دعاهای توبه
۵- خود را مقید به نماز اوّل وقت کردن.
۶- با دوستان مؤمن رفت و آمد کنید و از رفاقت با افراد بدنام و فاسد پرهیز نمایید.
۸-دعاهای توبه‏ای را که از ائمه معصومین وارد شده‏است، به ویژه دعاهای صحیفه سجادیه، مخصوصاً دعای ۳۱ و یا مناجات خمسْ عشر، به‏ خصوص مناجات تائبین را بخوانید.
۹- هر روز صبح بعد از نماز و هر شب هنگام خوابیدن، پس از خواندن دو رکعت نماز از خدا بخواهید که شما را در پیمان توبه موفق بدارد،
۱۰- از توسل به چهارده معصوم علیهم السلام به خصوص توسل به امام زمان علیه السلام غافل نشوید.

منبع: شهر سوال
 

کلیه صداها و آهنگ هایی که مناسب مجالس لهو و فساد است حرام و غیر آن حلال است و تشخیص آن با مراجعه به اهل عرف خواهد بود. و یادگیری قسم حرام موسیقی به هر غرض و نیتی باشد حرام است ولی قسم دیگر آن اشکالی ندارد.
اظهارات یکی از مسوولان کشور درباره‌ی موسیقی، واکنش آیت‌الله‌العظمی مکارم شیرازی را درپی داشت و این مرجع تقلید از این گونه اظهار نظرهای به تعبیر وی غیرمسوولانه، به شدت انتقاد کرد.

به گزارش ایسنا، در این راستا نظرات فقهی برخی از مراجع عظام تقلید درباره‌ی حرمت موسیقی به شرح زیر اعلام شده است:

* آیت‌الله العظمی ‌ای

سؤال: ملاک تمییز موسیقى حلال از حرام چیست؟ و آیا موسیقى کلاسیک حلال است، بسیار مناسب است که معیار آن را بیان فرمایید؟

پاسخ: هر موسیقى که به نظر عرف موسیقى لهوى و مطرب که مناسب با مجالس عیش و نوش است باشد، موسیقى حرام محسوب مى‏شود و فرقى نمى‏کند که موسیقى کلاسیک باشد یا غیر کلاسیک. تشخیص موضوع هم موکول به نظر عرفى مکلّف است و اگر موسیقى این گونه نباشد بخودى خود اشکال ندارد.

سؤال: منظور از موسیقى مطرب ولهوى چیست؟ و راه تشخیص موسیقى مطرب و لهوى از غیر آن چیست؟

پاسخ: موسیقى مطرب و لهوى آن است که به سبب ویژگی‌هایى که دارد انسان را از خداوند متعال و فضائل اخلاقى دور کرده و به سمت بى‏بندوبارى و گناه سوق دهد و مرجع تشخیص موضوع عُرف است.

* آیت‌الله العظمی سیستانی

سؤال: گوش دادن به موسیقى چه مرد خواننده آن باشد وچه زن وهمچنین داخلى باشد ویا توسط خواننده هاى خارج از کشور باشد چه ایرانى باشد وچه به زبان غیر ایرانى چه حکمى دارد؟

پاسخ: اگرمناسب لهو ولعب باشد جایز نیست.

سؤال: نظر حضرتعالى درمورد گوش دادن به موسیقى هاى اصیل سنتى چیست؟

پاسخ: اگر مناسب مجالس لهو و لعب (مجالس عیاشى وخوشگذرانى) باشد جایز نیست.

* آیت‌الله‌العظمی وحید خراسانی

سؤال: آیا شنیدن موسیقی که ملایم یا غمگین است یعنی مناسب مجالس لهو و لعب نیست حرام است یا نه؟

پاسخ: استماع موسیقی که با آلات لهو مثل تار و پیانو و سنتور نواخته می‌شود، در صورتی‌که مناسب با مجالس لهو و لعب باشد حرام است و اگر مناسب با مجالس لهو و لعب نباشد بنابر احتیاط واجب جایز نیست، و استماع آنچه که با آلات مشترکه نواخته می‌شود، در صورتی‌که مناسب با مجالس لهو و لعب باشد جایز نیست.

* آیت‌الله‌العظمی صافی گلپایگانی

سؤال: حکم وسائل طرب از قبیل تار،‌ سه تار، سنتور، عود، تنبور، ‌قانون، قیچک، کمانچه، نی، تنبک، دف، پیانو، ویلا، کلارینت، فلوت، هورن، ترومپت و سازهای کوبه‌ای را بیان فرمایید؟

پاسخ: استفاده و خرید و فروش و ساختن و تعلیم و تعلم آنها حرام و خانه ها و مؤسساتی که برای اجراء این برنامه‌ها تأسیس می‌شود همه خانه فساد است و پولی که از این راه کسب می‌شود و اشتغال در این مراکز همه حرام است و هیئت‌های آنها باید شکسته شود و هر کس که آن را بشکند ضامن نیست.

سؤال: مبانی فقهی حلیت و حرمت انواع موسیقی و کیفیت تعیین مصداق موسیقی و مطرب چیست؟

پاسخ: مبانی حلیت و حرمت آیات شریفه قرآن و روایات ائمه معصومین (ع) است و مصداق موسیقی را خود عرف تشخیص می دهد و از کثرت وضوح، توضیح دادن آن باعث ابهام می‌شود.

* آیت‌الله ‌العظمی مکارم‌شیرازی

سؤال: یادگیری موسیقی سنتی واستفاده فرهنگی از آن به دور از مجالس مهمانی وغیره چه حکمی دارد؟

پاسخ: کلیه صداها و آهنگ هایی که مناسب مجالس لهو و فساد است حرام و غیر آن حلال است و تشخیص آن با مراجعه به اهل عرف خواهد بود. و یادگیری قسم حرام موسیقی به هر غرض و نیتی باشد حرام است ولی قسم دیگر آن اشکالی ندارد.

این نظرات فقهی مراجع عظام از سوی مرکز خبر حوزه‌ی علمیه قم منتشر شده است.

.

خوک داری از خانوادهٔ گرازسانان و راستهٔ جفت‌سم‌سانان است. خوک‌ها حیواناتی همه‌چیزخوار هستند که گوشت و شیر آن مورد استفاده قرار می‌گیرد، ولى در برخی ادیان این حیوان در لیست غذاهاى ممنوع قرار دارد.

 

چین بزرگترین مصرف‌کننده گوشت خوک در جهان به شمار می‌رود

 

ادیان مختلف دید مثبتی نسبت به خوک ندارند به طوری که در اسلام و یهودیت گوشت خوک حرام است و در دین مسحیت و کتاب انجیل انسان‌های شیطان صفت به خوک تشبیه شده‌اند.

مدت‌ها این موضوع که چرا در ادیان مختلف خوردن گوشت خوک حرام شده‌ است برای انسان‌ها نامعلوم بود اما با پیشرفت علوم مختلف مشاهده شد خوردن گوشت خوک علاوه بر ایجاد عوارضی بر جسم، روح را نیز تحت تاثیرات سوء قرار می‌دهد.

 

آمارها در مورد مصرف گوشت خوک در سطح جهان نشان می‌دهد در سال ۲۰۰۶ حدود ۱۰۰ میلیون تن گوشت خوک مصرف شده که بیشترین میزان مصرف آن در کشور چین بوده است. به عبارت دیگر کشور چین بزرگترین مصرف کننده گوشت خوک در جهان به شمار می‌رود.

 

چرا نباید گوشت خوک بخوریم؟

 

بهزاد کاظمی قوشچی، کارشناس معاونت غذا و دارو دانشگاه علوم‌پزشکی ارومیه به خبرنگار سازمان بسیج جامعه پزشکی می‌گوید: خوک بر خلاف سایر داران همه چیزخوار است و از نظر رفتاری، خوک نماد بی‌غیرتی به شمار می‌رود، در اسلام خوردن گوشت خوک و حتی نگهداری خوک حرام است و پوست، مو، ناخن و سایر اعضا و جوارح آن نیز نجس هستند.

 

وی می‌گوید: در چهار سوره از قرآن، خوردن گوشت خوک در کنار گوشت مردار و خون بیان شده و به صراحت خوردن آن را حرام اعلام می‌کند.

 

کاظمی دلایل علمی نگهداری نکردن خوک و نخوردن گوشت آن را این‌طور بیان می‌کند: نگهداری خوک باعث انتقال آنفلوانزای خوکی به انسان می‌شود و از آنجایی که گوشت خوک حاوی چربی و سدیم بسیار بالایی است مصرف آن در افراد، احتمال بروز فشار خون و تصلب شرایین را افزایش داده و همچنین منجر به اسهال خونی و یرقان عفونی می‌شود. خوک‌ها به دلیل زندگی در مکان‌های آلوده و تغذیه از انواع مواد کثیف و حتی مدفوع خود، منبع انواع کرم‌های مختلف از جمله کرم کدو هستند.

 

کاظمی می گوید: گوشت خوک موجب انتقال انگل‌های بسیار خطرناکی از جمله کرم کدو می‌شود که در روده انسان جای می‌گیرد و ورود تخم‌های آن به جریان خون، تمام ارگان‌های بدن را تحت تاثیر قرار می‌دهد و از آنجایی که گوشت خوک دیر هضم بوده لذا خوردن آن منجر به مشکلاتی در سیستم گوارشی بدن می‌شود.

 

کارشناس معاونت غذا و دارو دانشگاه علوم‌پزشکی ارومیه می‌افزاید: ورود تخم کرم کدو به مغز باعث کاهش حافظه، به چشم باعث نابینایی و عفونت چشمی و به قلب باعث بروز حمله‌های قلبی شده و همچنین منجر آسیب‌های جدی به کبد می‌شود.

 

این متخصص تغذیه در ادامه گفت: انگل "تری شینوز" نیز یکی دیگر از کرم‌های موجود در گوشت خوک است که باعث التهاب جداره روده می‌شود و با پیدایش جوش‌ها و دمل‌های پراکنده در بدن، دردهای شدید عضلانی و سختی تنفس همراه است. افراد مبتلا به این کرم حتی قدرت تکلم خود را از دست می‌دهند.

 

تعدادی از افراد اذعان می‌کنند اگر خوک را در محیطی کاملاً بهداشتی نگهداری کنند خوردن گوشت آن از لحاظ بهداشتی ضرری ندارد، در حالی که کاظمی می‌گوید: این گفته علمی نیست، زیرا تحقیقات نشان داده‌اند برخی میکروب‏ها مثل انگل "تریشین" در گوشت خوک، هاگ‌هایی تولید می‌کنند که تا دمای 400 درجه سانتی‌گراد مقاومت می‌کنند و با حرارت پخت غذا از بین نمی‌روند.

 

کاظمی می‌گوید: گوشت خوک به دلیل میزان بالای "هیستامین" و "ایمیدازول" منجر به خارش و التهاب پوستی شود. یکی از دلایلی که ممنوع بودن گوشت خوک تاثیری است که بر روی خصایص انسان می‌گذارد، زیرا امروزه در علوم، تأثیر انواع غذاها بر روح و روان مورد توجه قرار گرفته و مساله‌ای ثابت شده ‌است.

 

کاظمی معتقد است: خوک نماد بی‌غیرتی است و هیچگونه تعصبی بر جفت خود ندارد و از لحاظ جنسی بی‌قید و بند است. بررسی‌ها نشان می‌دهند که این خصوصیت خوک با مصرف گوشت آن به انسان نیز منتقل می‌شود و افرادی که به میزان زیادی گوشت خوک مصرف می‌کنند به تدریج دچار بی قیدی نسبت به خانواده خود می‌شوند.

 

تاثیرات مصرف گوشت خوک بر روح و روان

حجت‌الاسلام عباسعلی واشیان، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم‌پزشکی قم و جامعه المصطفی نیز درباره مصرف گوشت خوک به خبرنگار سازمان بسیج جامعه پزشکی می‌گوید: به دلیل فیبرها و بافت‌های آلوده در گوشت خوک مصرف آن به دستگاه‌های مختلف بدن آسیب می‌رساند، ایجاد کبد چرب یکی از این عوارض به شمار می‌رود.

 

وی می‌افزاید: خوردن گوشت خوک علاوه بر بروز عوارض جسمی، روح و روان را نیز تحت تاثیر قرار می‌دهد و طبق فرمایش امام صادق(ع) در حرام هیچ شفایی نیست.

 

خوک 27 بیماری وبایی را به انسان منتقل می‌کند

علی مهربان، پژوهشگر طب سنتی در گفت‌وگو با خبرنگار سازمان بسیج جامعه پزشکی مضرات مصرف گوشت خوک را از منظر طب سنتی چنین بیان می‌کند: مصرف گوشت خوک باعث تولید خلط‌های چهارگانه - چهار مایع خون، صفرا، سودا و بلغم- به شدت غلیظ، ج و بدهضم در بدن شده که باعث به وجود آمدن بیماری‌های روانی مانند خودخوری می‌شود.

 

وی بروز امراضی مانند سردردهای مزمن و میگرن، ورم پا، درد شدید مفاصل، تیرگی عقل و ذهن، ضعف معده و در نهایت از بین رفتن کرامات انسانی مانند محبت، غیرت و تحمل در مسایل پیش پا افتاده را از جمله مضررات مصرف گوشت خوک بیان می‌کند.

 

این پژوهشگر طب سنتی با بیان اینکه خوک به تنهایی 27 بیماری وبایی را به انسان منتقل می‌کند، می‌گوید: از جمله بیماری‌های ناشی از مصرف گوشت خوک به تصلب شرایین، ضعف هاضمه، عقیمی، التهاب مفاصل، انواع سرطان‌ها، بیماری‌های ویروسی مانند آنفولانزا، نیپا، سارس، هاری، ویروس چرکین خوکی، بیماری‌های باکتریایی مانند تب مالت، سالمونلا، لیستریا، التهاب پوستی، سل ریوی، گرگرفتگی، ذات الریه، اسهال خونی، کرم امعا و احشا مانند تریشین، کرم کدوی خوکی و اسکاریس و همچنین سرطان و سایر بیماری‌ها هستند.


 

خلاصه : مضرات مشروبات الکلی از نظر دینی و علمی

 یکی از گناهان کبیره از نظر دین اسلام خوردن مشروبات الکلی مییاشد که در این جا به برخی مضرت جسمانی مشروبات الکلی که با طب نوین به اثبات رسیده است اشاره می کنیم :
زیانهای الکل بر مغز و اعصاب :
اثر اصلی عمده و کوتاه مدت الکل بر سیستم اعصاب مرکزی است.

مصرف نوشابه های الکلی در ابتدا موجب نوعی آرامش و رها شدن کاذب و افراطی می گردد. ولی پس از مدتی اثرات واقعی آن از جمله : ناهماهنگی در حرکات عضلات، اختلال در تصمیم گیری آسیب اعمال حرکاتی و مهارتی کندی واکنش و فعالیتهای دماغی و فکری تشدید حالت تهاجمی و پرخاشگری درهم و برهم حرف زدن سوزش قلب پرحرفی دوتا دیدن اشیا و افراد و افزایش ادرار میباشد.
شایع ترین اختلال سیستم عصبی در الکلیسم مزمن آسیب قرنیه و اعصاب چشم است.
2- زیان های الکل بر استخوانها :
بررسی گروهی از پژوهشگران نشان داده است که مشروبات الکلی سبب ضعیف شدن و شکستگی استخوانها می شود و استخوانهای شکسته در طولانی مدت به سختی درمان خواهند شد.
پزشکان می گویند مصرف مشروبات الکلی سبب ضعیف شدن و شکستگی استخوانها میشود و استخوانهای شکسته در طولانی مدت به سختی درمان خواهند شد.
پزشکان می گویند مصرف مشروبات الکلی به تدریج مانع کار بافتهای استخوان ساز میشود و در ظی چند سال استخوانها صدمه می بینند و همچنین مصرف این مشروبات سبب کشیدگی تاندونها می گردد.
کلیه : 
یکی از اطبا معروف انگلیس می گوید : اشخاصی که مبتلا به امراض کلیه می شوند 5/87درصد آن به واسطه مشروبات الکلی است. مشروبات الکلی میزان ادرار را زیاد کرده و سبب تورم بعضی اعضا چون شکم و پاها و پلک های چشم می گردد.
گردن :
در اثر استعمال الکل و مخصوصا آب جو گاهی پی گردن زیاد و محتاج به عمل جراحی میگردد.
تاثیر مشروبات الکلی بر کبد :
کسانی که به طور مزمن الکل مصرف می کنند در معرض خطر بالای نارسایی کلیه و کبد هستند 
moonshine می تواند برای کلیع شما بسیار مضر باشد زیرا حاوی سرب است و این عنصر برای کلیه ها مسمومیت زاست.
از کارهای مهم کبد تجزیه و خنثی کردن سمومی است که به داخل آن راه پیدا میکند اما متاسفانه در برابر سم الکل اثری ندارد و این الکل است که قدرت تحریک خود را روی کبد نیز اعمال می کند.
تاثیر مشروبات الکلی بر گردش خون : متخصصان می گویند الکل به همان شکل خالص، بدون آنکه تغییر ماهیت دهد وارد خون می شود و دستگاه گردش خون در معرض آسیب آن قرار می گیرد. گلبول های سفید خون را که به منزله سربازان مدافع بدن در مقابل میک روب ها نابود می باشند را از بین می برند و هموگلوبین خون را که محتوای آهن می باشد نابود و بدن را دچار کم خونی عجیبی مینماید.
مشروبات الکلی باعث اختلال در هضم غذا :
الکل مواد غذایی را سفت و سخت می سازد چنانچه اگر گوشتی را در مقداری الکل بیاندازیم مانند چرم میشود و در این حالت معلوم است که چه به سر معده می آید به علاوه الکل شیرهای معده را کم و نامرتب و فاسد می سازد و اجازه نمی دهد روی غذا تاثیر کند و غذای هضم نشده سربار معده میماند همچنین الکل اشتها را ازبین می برد.
مشروبات الکلی عامل جنون است، آمار دقیق تیمارستان ها نشان می دهد که تکثر دیوانگان کسانی هستند که سالهای دراز عمر خود را با میخوارگی و مستی بسر برده اند به موجب یک آمار در یک خانواده در آمریکا هفت نفرشان ابله و احمق بودند که پدر و مادرشان الکلی بوده اند.
دکتر پارکر که یکی از دکترهای مشهور نیویورک به شمار می رود گفته است که نصف حوادث دیوانگی و سفاهت به واسطه مشروبات است.
طبق آماری که در سال 1902 میلادی در انگلستان گرفته شده بود افرادی که در اثر خوردن مشروبات الکلی مبتلا به جنون و دیوانگی گردیده اند به این ترتیب است :
2249 نفر مرد و 976 نفر زن.
طبق تحقیقات در انگلستان دانشمندانبه این نتیجه رسیده اند که تقریبا 95 درصد از دیوانگی افراد جامعه در انگلیس به علت اعتیاد به الکل است. (البته ذکر این نکته به جاست که در دین مبین اسلام حتی خوردن یک جرعه شراب هم حرام میباشد)
اما رضا (علیه السلام)فرمودند : خدای عزوجل شراب را حرام فرمود : زیرا شراب تباهی می آورد، عقل شرابخواران را دگر گون می سازد و آنان را به انکار خداوند عزوجل و دروغ و تهمت بستن به او و پیامبرش وا می دارد و دیگر اعمالی چون تبهکاری و قتل که از شرابخواران سر می زند.
ضررهای مشروب بر سایر اعضا :
مشروب نه تنها دستگاه گردش خون بلکه تمام اعضا بدن را به افت الکل دچار می کند و شراب خوار را به سو هاضمه ، تشنج معده، شکم درد، و استفراغ و آسیب معده و ضایعات نوسوج مغزی و ناراحتی های قلبی از جمله اریتمی و تاکیکاردی، گرفتار می کند. پزوهشگران می گویند مصرف زیاد الکل موجب فلج شدن فعالیتهای مغزی و دستگاه تنفس و در نتیجه مرگ می گردد.
مضرات مشروب بر نوزاد و جنین
امروزه آمار نشان می دهد مرگ کودکانی که والدین آنها مشروبات الکلی می نوشند بیشتر از سایر کودکان است که بر اثر سایر امراض از بین می روند و اطفالی که از پدران شراب خوار به وجود می آیند غالبا ضعیف علیل و غالبا به تشنج های شدید مبتلایند و قدرت دفاعی آنها در مبارزه با مشکلات زندگی ناچیز است و در برابر عفونت های مختلف بسیار حساسند، نقص بدنی انحراف ستون فقرات کر و لالی عوارض ناشی از غده تیروئید و همچنین ضایعات مغزی مانند عقب ماندگی رشد نکردن ماهیچه ها دیوانگی های حاد و غیره در آنان فراوان دیده می شود.

قال رسول الله (ص ): الخمر ام الخبائب (21)
مردى به على (ع ) گفت به نظر شما معصیت شراب خورى از و ى بیشتر است ؟ فرمود آرى ، زیرا کار ممکن است به همین گناه اکتفا کند، خود را بگناه دیگر آلوده نسازد ولى شراب خوار با آنکه به یک گناه آلوده شده به گناهان دیگرى نیز مانند ، ى ، آدم کشى و ترک نماز آلوده خواهد شد.
قیل لامیر المومنین (ع ) انک تزعم ان شرب الخمر اشد من ال و السرقة ؟ فقال (ع ) نعم ، ان صاحب ال لعله لا یعدوه الى غیره و ان شارب الخمر اذا شرب الخمر زنى و سرق و قتل النفس التى حرم الله عزوجل و ترک الصلوة (22)
زیانهاى شراب منحصر به جنبه هاى بهداشتى نیست بلکه از جنبه هاى معنوى و اجتماعى قابل توجه است .
مردى از امام پنجم (ع ) علت حرام شدن شراب را سؤ ال مى کرد. آنحضرت اینطور فرمودند:
ان مدمن الخمر کعابد و ثن و یورثه الارتعاش ، و یهدم مروءته ، و تحمله على التجسر على المحارم ، منسفک الدماء و رکوب ال، حتى لایومن اذا سکر ان یثبت على حرمه ، وهو لا یعقل ذلک ، و الخمر لا تزید شاربها الا کل شر(23)
دائم الخمر مانند بت پرست است شراب برایش رعشه بدن پدید مى آورد، مردانگى و انصاف و مروتش را نابود مى کند تشراب است که که شراب خوار را وادار بر جسارت بر نزدیکان و اقوام و خویشان و خون ریزى و  مینماید حتى از ى با محارم ایمن نمى تواند بود او پس از مستى این کار را بى توجهانجام مى دهد و خلاصه شراب وادار کننده به هر نوع شر و اعمال ضد انسانى است .
در این روایت به یک قسمت از ضررهاى الک از نظر جنبه هاى جسمانى ، اخلاقى ، و اجتماعى تصریح شده است دانشمندان تعداد امراضى را که عامل اصلى آنها شراب و عرق است تقریبا11 نوع شمرده اند.
1 - 
امراض معدى : 
الف - ((گاستریت )) ساده و مزمن که بالاخره به ضعف و نابودى قوا منجر مى شود.
ب - ((فلگمن معده ))
ج - ((انتتریت )) سخت و اغلب ((اسفلگیت )) دل دردهاى مختلف و درد معده که بیشتر در وقت اعتیاد به وقوع مى رسد و درد دل هاى دایمى اثر دیگر آن در معده اتساع معدى است که گاهى چنان این عضو را بزرگ مى کند که مانند کیسه اى شده و پنج برابر موقع عادى گنجایش پیدا میکند یعنى ممکن است ده تا 12 لیتر آب بیشتر جا بگیرد.
بطور کلى الکل باعث التهاب جهاز هاضمه مى شود، در روده ها نیز تاءثیر سخت نمود، باعث خراشیدگى جدار آنها، و دفع خون ، و ضعیف ساختن قوا میشود، و بالاخره اسهال سخت تولید مى کند، و گاهى نیز یبوست مى آورد در اثر استعمال نوشابه((قولون )) (روده بزرگ ) لطمه دیده ، یبوست و لینت پشت سر هم به وجود مى آورد.
الکل زبان را ضخیم و سخت مى کند و سلولهاى مخصوص ذائقه را ضعیف و بالاخره محو مى نماید، بطوریکه شخص دائم الخمر دیگر طعم غذاها را درست حس نمى کند، و این خود یکى از علل بى اشتهایى در شخص الکى مى باشد و بیشتر از همه باعث خرابى دستگاه هاضمه مى شود.
الکل ، شیره هاى دهان (بزاق ) و شیره هاى معدى و سایر شیره هاى بدن را کم کرده از بین مى برد.
2 - 
امراض دستگاه تنفس  
الکل از بزرگترین علل ابتلاى به مرض سل ، مى باشد ریه ها در اثر الکل تورم یافته ؛ لکه هاى بنفش یا سفیدى روى آنها ظاهر مى گردد، و ه هاى خون در خلط شرابخوار ظاهر میشود که نتیجه خرابى ریه است ، شرابخوار هر صبح در رختخواب مدتى سرفه مى کند خود مى اندازد و گاهى ه هاى خون یا صفراء به حال تهوع از دهانش بیرون مى آید و بدون استثنا در اشخاص الکلى عمل تنفس سخت و پر زحمت است .
3 - 
گردش خون 
در اثر شراب مواد اصلى خون از جمله فیبرین و گلبولهاى قرمز و غیره خیلى کم شده و از دست رفته ، مایع خون ، آهکى و خراب شده است ، چون خون فاسد شود کلیه بدن دچار اختلال و کم غذایى و ضعف مى گردد، گلبولهاى سرخ و سفید را از بین برده شخص را آماده براى سکته مى نماید.
هر نوع نوشابه الکلى ؛ از جمله آبجون ، رگها را سخت و شکننده مى کند و مرونت یا ارتجاع آنها را از دست مى دهد و موجب مى شود در در اثر جزئى فشار مانند عصبانیت ، کار زیاد، سرما، یا گرماى فوق العاده پاره شده و سکته ناقص یا کامل بوجودآورد؛ عروق در اثر الکل ، تصلب و شریان ، تکلس پیدا مى کند.
4 - 
امراض قلب  
در نتیجه خرابى خون ، عمل قلب مختل شده کم کم چربى و پیه دور آنرا مى گیرد، و آن را سنگین و بزرگ مى کند، و چونقلب در حین ضربان ، با قوت حرکت مى کند سنگینى مزبور موجب کندى حرکت و نامرتبى مى گردد، و روى این اصل نبض اشخاص الکلى ، آهسته و نامرتب مى زند.
5 - 
بیماریهاى عصبى 
الکل وضع اعصاب را فلج مى سازد اعصاب آخذ، و محرکه ضعیف شده ، فلج و رعشه پیدا مى کند، در تمام بدن حالت خارشى به وجود مى آید و الکى بدون سبب احساس حرارت مى کند، بدنش مخصوصا دستها و سر، مى لرزد سخنش نامفهوم و بى معنى مى شود، و علائم روحى ، عصبانیت ، حالت قیافه حیوانى ، ترس و سردرد، در او به وجود مى آید.
در اثر ضعیف شدن اعصاب ، در معرض برخى امراض عصبى ، واقع مى شود، و راه براى سکته و خونریزى باز مى گردد.
الکل در اثر داخل کردن ((اسید اوریک )) در خون تولید درد اعصاب و رماتیسم مى کند.

 


اهل بیت چه کسانی هستند؟

مجموعه: متفرقه دینی



 


 

در سخنان رسول خدا و ائمه اطهار علیهم السلام، کلمات اهل بیت، عترت، آل محمد و قربی، آل رسول زیاد به چشم می‌خورد. اکنون باید دید اینان کیستند و چه خصوصیاتی دارند.

 

اهل بیت همچون کشتی نوح


رسول خدا بارها سخن از اهل بیت و عترت خود به میان آورده و راجع به آنها فضائلی را بیان فرموده است، از آن جمله:

 

ابوذر می‌گوید روزی پیامبر فرمود:. . . مَثَل اهل بیت من در میان شما مَثَل کشتی نوح است. هر کس به این کشتی سوار شود، نجات می‌یابد و هر کس نپذیرد، غرق می‌شود.»


و نیز فرمود:اهل بیت مرا مانند سر بدانید نسبت به بدن، و مانند دو چشم نسبت به سر؛ چون بدن بدون سر راه نجات نمی‌یابد و سر بدون چشم هدایت نمی‌گردد.»

 

و نیز در حدیث متواتر دیگری آمده است که رسول خدا فرمود:من در بین شما دو چیز گرانبها و پرارزش باقی می‌گذارم: یکی کتاب خدا، قرآن، که ریسمانی است از آسمان به زمین، و دیگری عترت (اهل بیت) من. آگاه باشید که این دو هرگز از یکدیگر جدا نمی‌گردند تا در روز قیامت بر من در حوض کوثر وارد شوند. ای مردم، به کتاب خدا چنگ بزنید چرا که در آن هدایت و نور است، و شما را در مورد اهل بیتم سفارش می‌کنم.» و این جمله را سه بار تکرار فرمود.

 

اهل بیت (عترت) پیامبر چه کسانی هستند؟


ابن عباس می‌گوید:


روزی رسول خدا برای ما خطبه‌ای خواند و فرمود:. . . ای گروه مردم! اهل بیت من اقوام نزدیک من و فرزندانم هستند. آنها گوشت و خون منند. از شما در روز قیامت درباره آنها سؤال می‌شود. بدانید که با آنها چه رفتاری خواهید داشت. هر کس آنها را آزار کند مرا آزار کرده و هر کس به آنها ستم کند به من ستم کرده است. یاری آنها یاری من و عزّت آنها عزّت من است. هر کس هدایت» را از غیر آنها طلب کند، مرا تکذیب کرده است. از خدا بترسید، که هر کس با آنها دشمنی کند من با او دشمنم و هر کس را که من دشمن او باشم وای بر او!»


آل محمد در تفسیر فخر رازی


فخر رازی یکی از علمای بزرگ اهل تسنّن است که در کتاب تفسیرش می‌گوید:آل محمد یعنی کسانی که بیشترین تعلّق را به رسول خدا دارند و شکی نیست که علی و فاطمه و حسن و حسین به او از سایرین نزدیک‌ترند. و این امری بسیار معلوم و متواتر است که آنها آل محمدند. اگر کسی بگوید آل محمد بستگان پیامبرند، باز هم آن چهار نفر خواهند بود. و اگر کسی بگوید آل محمد امّت پیامبرند، باز هم آن چهار نفر آل محمد هستند. پس در هر حال، علی و فاطمه و حسن و حسین، آل محمد هستند.»


قربی در تفسیر بیضاوی


و نیز بیضاوی در تفسیر خود این روایت را آورده است که:

 

رسول خدا این آیه را تلاوت فرمود : قل لا أسألکم علیه اجراً الا الموده فی القربی » _سوره شوری، آیه 23_ (بگو من هیچ اجری برای رسالتم از شما نمی‌خواهم، مگر محبّت و مودّت نسبت به خاندانم.»


ابن عباس می گوید: وقتی این آیه نازل شد، به رسول خدا عرض کردم: منظور از خاندان شما چه کسانی هستند که خداوند دوستی آنها را بر ما واجب کرده است؟»


پیامبر فرمود: علی و فاطمه و فرزندان آنها »

و این جواب را سه بار تکرار فرمود.

 

عترت پیامبر


و نیز امام صادق علیه السلام از پدرانش نقل می کند که روزی رسول خدا فرمود:من از میان شما می‌روم و دو چیز ارزشمند در بین شما باقی می‌گذارم: کتاب خدا و عترت و اهل بیتم.»


در این هنگام جابربن عبدالله انصاری برخاست و پرسید:یا رسول الله! عترت شما کیانند؟»


رسول خدا فرمود:علی و حسن و حسین و امامان از فرزندان حسین که نهمین آنها مهدی است که قیام خواهد نمود.»

 


 

منابع:

بحار الانوار، ج 23، باب 7، ص 104 تا 166.

بحار الانوار، ج 23، باب 13، ص 228 تا 253.

بحار الانوار، ج 25، باب 6، ص 212 تا 236.



کارناوال | راهنمای سفر

آداب و رسوم مراسم ازدواج بختیاری ها

 در میان ما ایرانیان ازدواج و آداب و رسوم آن یکی از بهترین و با ارزشترین مراسم است و در هر نقطه از این سرزمین آداب و سنن متفاوتی را در میان اقوام مختلف خواهیم دید. بر خلاف شهرهای بزرگ که روز به روز ازدواج و شادی و سرور آن کمرنگ می شود و تنها تجملات و زرق و برق بی فایده آن افزون می شود، در میان اقوام اصیل ایرانی همچون بختیاری ها، به جوانب اصلی و مهم این پیوند توجه می شود و برای آغازی شیرین و فرجامی نیکو تمامی افراد طایفه تلاش می کنند و خود را در این بزم سهیم می دانند.

از این رو کارناوال به میان اقوم بختیاری می رود  برای همراهان از مراسم ازدواج در این طایفه می گوید. مراسمی که سراسر با تعاون و یاری  افراد طایفه برگزار می شود و همه افراد خود را در برگزاری آن سهیم می دانند و اجازه تحمل سختی و فشار مالی و روحی را به پسر و دختر جوان نمی دهند تا بتوانند زندگی شیرین و بادوامی را آغاز کنند.

با کارناوال همراه شوید در این سفر شاد و لذت بخش.

( متاسفانه به دلیل کمبود منابع برای این مطلب در بعضی از قسمتها از تصاویری استفاده شده که به طور کامل مربوط به عنوان آن نمی باشد، پیش از ورد به ادامه مطلب پوزش ما را بپذیرید. )

آداب و رسوم بختیاری هاشنایی با ایل بختیاری

دنیای بختیاری ها، دنیایی با رنگ های شاد و صدای سرنا و ساز و دهل است.

مردمانی اصیل با زبانی شیرین، موسیقی جان نواز و فرهنگی غنی و.

مردمانی که باید به حضورشان در این سرزمین بالید؛ چرا که شیرن و غیورمردانش همیشه و در همه حال از این آب و خاک، با اقتدار و صلابت دفاع کردند .

آداب و رسوم این قوم بزرگ و عزیز ایرانی، بسیار جالب و تماشایی است که ریشه اقلیم و افکار و اعتقادات آنان دارد.

ازدواج نیز سنتی پسندیده در میان تمامی اقوام است که در اجرای مراسم آن همه با هم حضوری تماشایی و موثر دارند. بختیاری ها در اجرای مراسم ازدواج مانند دیگر مراسم بسیار هماهنگ و همراه هستند و در این شادی بزرگ همه ایل شرکت می کنند.

همراهمان باشید تا در ادامه با آداب و رسوم مراسم ازدواج بختیاری ها آشنا شویم.

در این جشن با رقص قوم بختیاری نیز آشنا شویم.

ایل بختیاری در جنوب غربی ایران یعنی استان های  چهار محال و بختیاری، خوزستان، لرستان، کهگیلویه و بویراحمد و اصفهان زندگی می کنند.

بختیاری ها در واقع لر هستند که به گویش بختیاری صحبت می کنند. ایل بختیاری به دو شاخه ی هفت لنگ و چهارلنگ تقسیم میشوند.

این قوم کوچ رو هستند که البته امروزه بسیاری از آن ها یکجانشین شده اند. دشت های خوزستان محلی است که کوچ روهای بختیاری تابستان را در آنجا می گذرانند و زمستان به بخش های غربی چهارمحال و بختیاری می روند.

این ایل هم مانند دیگر اقوام و مردمان آداب و رسومی خاص خودشان دارند ، یکی از این آداب و رسوم را می توان در مراسم ازدواج آن ها دید.

رسم و رسومات منحصر به فردی که از فرهنگ بر می خیزد و دانستن آن ها خالی از لطف نیست.

ایل بختیاریراسم ازدواج ایل بختیاری

پیش از مطالعه آداب و رسوم ازدواج با نحوه انتخاب همسر در میان قوم بختیاری آشنا شویم.

انتخاب همسر

در هر قوم و طایفه ای، ازدواج و آداب و رسوم آن، از بهترین و زیباترین سنت های آن هاست.

در میان بختیاری ها نیز ازدواج، مراسم و آداب خاص خود را دارد. نقش والدین در این امر بسیار مهم و پررنگ است و درواقع انتخاب کننده اصلی آنها هستند.

انتخاب همسر در میان بختیاری ها به 5 شیوه صورت می گیرد که در ادامه به آن می پردازیم.

 (البته باید متذکر شویم که این نوع انتخاب در گذشته مرسوم بوده و مراسم کدخدایی  صورت می گیرد؛ اما دیگر طبق روال گذشته سنتی برگزار نمیشود.)

بختیاری ها1 ) ازدواج ناف برون

هر گاه دختر و پسری تقریبا در یک زمان با هم به دنیا بیایند، والدین بند ناف دختر را به نام پسری که همزمان با او متولد شده می برند تا در زمان بلوغ به عقد هم درآیند. این انتخاب سرنوشت دختر و پسر را از همان بدو تولد توسط والدین مشخص می کنند و آن ها دیگر نمی توانند اعتراضی کنند و باید به این امر تن دهند حتی اگر میل باطنی آن ها به این ازدواج نباشد.

2 ) ازدواج خون بس

در هنگام نزاع میان دو طایفه بختیاری، اگر کسی کشته می شد؛ بزرگان برای جلوگیری از ادامه این خون و خونریزی، به صحبت و مذاکره می پرداختند وبرای نزدیک شدن دو طایفه، نزدیکترین دختر به قاتل را به عقد پسری از از خانواده مقتول در می آوردند و این وصلت را "خون بس" می نامیدند.

3 ) ازدواج گا به گا

اگر در خانواده عروس و داماد دختر و پسر جوانی وجود داشت، به میل خود آنها، داماد خواهر خود را به عقد آن پسر در می آورد و یا بالعکس. و به این نوع ازدواج گا به گا می گفتند و پیوندی محکم بود در میان انواع دیگر ازدواج در میان بختیاری ها.

آداب و رسوم مراسم ازدواج بختیاری ها

4 ) ازدواج فامیلی

از ریشه دارترین انواع ازدواج در این ایل می باشد. این ایل، معمولا برای دخترها و پسرهایشان همراه و همسری از ایل خود برمی گزینند و به ندرت پسر یا دختری بختیاری با غیر بختیاری ازدواج می کند. بیشتر ازدواج ها فامیلی صورت می گیرد و پسر جوانی که قصد ازدواج داشته و دختری در اقوام داشتند، نمیبایست از قوم دیگر یا یک دختر غریبه را نامزد کند.

در واقع پدر و مادر پسر انتخاب می کنند که او با کدام دختر ازدواج کند. والدین پسر درباره دختری که مناسب می دانند با بزرگان و اقوام خود م کرده و بزرگانی را از میان خود به کدخدایی(خواستگاری) دختر می فرستند واگر آن ها پاسخ مثبت بگیرند، یار دیگر با تحفه (لباس و انگشتر و حنا) به خانه دختر می روند.

5 ) ازدواج هم بهری

اگر پسری از کودکی در خانواده ای کار می کرد و امین صاحبخانه بود، او را شریک یا هم بهر می گفتند و اگر این شخص در جوانی به دختر صاحبخانه خود علاقه مند میشد، پدر دختر بدون گرفتن شیربها یا مهریه و . دخترش را به عقد او در می آورد.

آداب ازدواج بختیاری ها

گوش وَرداری

پیش از هرچیز خانواده دختر باید بدانند  که فردی قصد خواستگاری کردن از دخترشان را دارد، این اطلاع رسانی از خواستگار به خانواده دختر را گوش وَرداری  می گویند.

در ازدواج های فامیلی خواستگاری توسط پدر ومادربزرگ صورت می گیرد و اگر خواستگار غریبه باشد یکی از بانوان فامیل وظیفه گوش ورداری را البته به صورت مخفیانه به عهده گرفته و نزد پدر و مادر دختر می آید، آن ها اگر جوابشان مثبت بود، اجازه می دهند تا خانواده پسر برای خواستگاری و آداب آن اقدام کند. 

آداب و رسوم مراسم ازدواج بختیاری ها
آداب و رسوم مراسم ازدواج بختیاری ها

زون گشون (بله گفتن )

برای گرفتن پاسخ مثبت از پدر دختر، اقوام داماد هدیه ای  که اغلب یک راس قاطر را به خانه دختر می برند و اگر این هدیه را دختر و خانواده اش بپذیرند به معنی قبول درخواست آنهاست و می توانند به خواستگاری دختر بروند. هدیه زون کشون را پس از عروسی به عروس می دهند. پارچه ای هم به عنوان هدیه به عروس می دهند  که به آن "بِلِکه بندون" گفته می شود.

بختیاری ها
بختیاری ها
photo by Mahmood Raeeisi

 بله برون و دست بوسون

بعد از آن که خانواده عروس اجازه دادند، با توجه به تقویم ماه های قمری، ایام هفته، ستارهٔ سعد ونحس، عدم تداخل با ایام سوگواری ونیزعزادار نبودن طرفین، روز خوبی  را برای بله برون انتخاب می کنند و به خانواده عروس خبر می دهند. در آن روز داماد به همراه خانواده و اقوام با شادی و نواختن ساز و دهل و خواندن آوازی به نام "دوالالی " به سمت خانه عروس راهی می شوند. بختیاری ها برای بزرگان طایفه احترامی قابل توجه قائلند و در این راه بزرگان طایفه بر اسب سوارند و بقیه پای پیاده می آیند. خانواده داماد برای خانواده عروس وسایل پذیرایی و چندین راس گوسفند پیشکش می برند.

در این مراسم خانواده ها راجع به رسم و رسومات و مهریه و شیربها و . با هم صحبت می کنند و به نتیجه می رسند. پس از آنکه حاضرین با هم توافق کردند، داماد به خدمت پدر عروس می رود و دست وی رو می بوسد که به این عمل دست بوسون می گویند.

صورت جلسه ای را مبنی بر توافقات می نویسند و شناسنامه دختر را به یکی از افراد معتمد در مجلس می سپارند تا در روز عقد از وی تحویل گیرند.

برخی از طوایف در انتهای مراسم قندی را به نیت شیرین زندگی عروس و داماد می شکنند که به آن قند اِشکنون می گویند.

دوالالی

 ترانه هایی که به مناسبت مراسم ازدواج خوانده می شود دوالالی می گویند که از دو کلمه " دُوا " به معنی داماد و" لالْ " یعنی عروسک تشکیل شده و "ی " آخر یای نسبت است و ترجمه روان این کلمه عروس دامادی می شود.

در کل شعرها و نغمه هایی که در این مراسم خوانده می شوند ، هر کدام معنا و مفهوم خاص خودشان را دارند و برگرفته از آداب و سنن ازدواج بختیاری ها است.


هی هم اویذیم هم اویذیم های گل، آهای گل
هی مگوهین دیر آمــــــــــــذین، آهای گل
هی پل بونذین پل بونـدین های گل، آهای گل
هی چوانار تـــــــــرکه فلــــوس، آهای گل
هی تا بیاهه بگذرده های گــــــل، آهای گل
هی آقا دوا با عــــــــــــــــروس، آهای گل

آداب  ازدواج بختیاری ها
آداب  ازدواج بختیاری ها
photo by Mahmood Raeeisi

نامزدی

در گذشته وقتی دختر و پسر را باهم نامزد می کردند، داماد برای سر زدن و دیدن همسرش باید با دستی پر به سمت خانه پدر دختر می رفت و باید تحفه ای مثل پارچه، طلا، نقره و. را برای او می برد.

پیش از عید نوروز هم ماد و خواهر داماد "آش عیدی" که غذایی از گوشت و برنج بود به خانه ی عروس می بردند.

قالی عروس

در طول دوره نامزدی، دختر شروع می کند به بافتن یک قالی برای جهیزیه خود و تمام تلاش و دقتش را در بافت این قالیچه به کار می برد؛ چون این قالی نشان از سلیقه و هنر عروس دارد.

همه دختران بختیاری، در قالی بافی مهارت دارند و توانایی خود را در بافت فالیچه عروسی خود به زیبایی نشان می دهند.

آداب و رسوم مراسم ازدواج بختیاری ها

 زیر زونی ( زیر لفظی )

مانند بقیه شهرهای ایران بعد از نامزدی، دختر و پسر باید با هم عقد کنند. در این مراسم صدای نواختن نوازندگان محلی با ساز و دهل و سرنا  حال و هوایی خاص به مراسم می بخشد و ن دستمال بازی و ن چوب بازی می کنند و هرکس شادی خود را به نوبه خود نشان می دهد. برای آشنایی با موسیقی و رفص بختاری این مطلب را از دست ندهید : رقص قوم بختیاری

تمامی بزرگان و اقوام دو طرف در این جشن شرکت می کنند. سفره عقدی ساده و بی ریا که داخل آن یک جلد قرآن مجید، آینه و شمعدان، ظرفی آب، نان و پنیر و سبزی، یک ظرف عسل و تخم مرغ محلی و. می گذارند و همه دورتا دور سفره منتظر شنیدن بله از عروس هستند.

 هنگامی که عاقد صیغه عقد را می خواند عروس قبل از گفتن "بله" زیر زونی میگیرد و پس از دریافت آن، بله را می گوید. زیرزونی رسم جالبی است که این روزها در بین بیشتر ایرانی ها مرسوم است.

(مراسم عقد و عروسی معمولا در عشایر باهم صورت می گیرد).

ازدواج بختیاری ها

تهیه سوخت برای عروسی

بختیاری ها بسیار با هم متحدند و در امورات به هم کمک می کنند. چند روزی مانده به روز عروسی، جوانان طایفه برای تهیه سوخت مایحتاج پخت غذای عروسی به کوه و صحرا می روند تا هیزم تهیه کنند. جوانان داوطلب علاوه بر هیزم، برای داماد از گله داران ماست و دوغ و کره و. می گیرند.

بختیاری ها
photo by Mahmood Raeeisi

جهیزیه عروس

عروس بختیاری از خانه پدر با خود مقداری وسایل نه و لوازم زندگی می برد. از پدر خود یک راس قاطر یا مادیان گرفته و برخی ماده گاوی به دخترشان نیز می دهند .از لوازمی که عروس همراه خود می بر یک عدد بادیه مسی است برای استحمام.

آداب و رسوم مراسم ازدواج بختیاری ها
photo by Mahmood Raeeisi

روز قبل از عروسی

خانواده داماد روز قبل از عروسی به خانه پدر دختر بارو بنشن می فرستند و به آن "باروزی" می گویند.

صبح روز عروسی نیز داماد در میان طایفه خود به جمع آوری "اوزی " پرداخته؛ اوزی کمک اقوام و بستگان برای شروع زندگی دو جوان است که اغلب گوسفند و بز هدیه می کردند و پس از  آن  اقوام داماد با پایکوبی و شادی به سمت خانه عروسشان می روند و دختران و ن طایفه آواز "دوالایی" می خوانند قبل زا آنکه به خانه عروس رسند. خانواده عروس که منتظر میهمانان خود هستند با شنیدن صدای توشمال ها(نوازنده ها) به پیشواز خانواده داماد می آیند و آن ها را به خانه هدایت می کنند.

 

عروس برون

شادی و سرور این قوم در هنگام مراسم ازدواج، چند روزی طول می کشد و در این جشن مراسم جالبی دارند و تمام طایفه در این مراسم شرکت می کنند پسرها ترکه بازی  و سوارکاری می کند. تا پیش از وقت ناهار رقص های محلی و بازی های سنتی قومشان را باهم اجرا می کنند و در این جشن سنگ تمام می گذارند.

بختیاری ها
بختیاری ها
photo by Mahmood Raeeisi
آداب و رسوم مراسم ازدواج بختیاری ها
photo by Mahmood Raeeisi

کمربستن برای عروس

پیش از حرکت عروس و سوار شدن او بر اسب، مقداری قند داخل یک پارچه می گذارند و آن را توسط برادر عروس به کمر عروس می بندند و عروس را براسب می کنند و جلوی عروس به نیت اینکه فرزند اولش پسر باشد ، پسر بچه ای 8-9 ساله را می نشانند.

در میان راه داماد حرکات مخصوص خود را برروی اسب اجرا می کند برای مراسم جذاب سراندازی آماده می شود.

بختیاری ها
بختیاری ها

سرانداز یا ری برقه

سواربازی و مراسم سراندازی داماد مراسمی است که شور و هیجان خاصی دارد. برای این مراسم بهترین اسب موجود در طایفه را برای داماد آماده می کنند تا پیروز میدان باشد.

داماد که سوار بر اسب است با اسب سواران همراه خود به نزدیکی عروس که او نیز سوار بر اسب است می آیند.

سواران به دو گروه تقسیم می شوند و گروهی به نزد عروس و گروهی دیگر نزد داماد می روند. عروس پارچه ای بر دست دارد و بالای سر نگه می دارد و به همراه سورارن گروه خود به سمت خانه داماد می رود، داماد نیز به دنبالشان و باید دستمال را از دست عروس برباید. داماد در این میدان با اسب خود تاخت و تاز می کند و مردم را با حرکات نمایشی خود به وجد می آورد و با مهارت دستمال در دست عروس را از وی میگیرد و فرار می کند. سواران همراه عروس به دنبال او می روند تا دستمال عروس را پس بگیرند. اما همراهان عروس راه را براو می بندند؛ اما داماد باید اینجا خود را نشان دهد و راه خود را باز کند و پیش طایفه خود و همسرش اعتبار کسب کند.

در میان راه حرکت عروس، چوپانانی که در مسیر حضور دارند، قوچی را به نیت فرزند پسر برای عروس به جلوی عروس می آورند و داماد با بکب از وابستگانش به چوپان هدیه یا وجه نقدی را تقدیم می کنند.

بختیاری ها
photo by Mahmood Raeeisi
بختیاری ها

ورود به چادر یا خانه داماد ، گِرزَنون

برای بردن عروس یه خانه بخت، جلوی عروس سواران تیرانداری می کنند و حرکات نمایشی با اسب اجرا می کنند و با نواختن و خواندن نواهای شادی او را به منزل همسرش می رسانند.

عروس به خانه داماد می رسد؛ اما از رفتن به داخل خانه خودداری می کند، در این مرحله خانواده داماد باید خلعتی را که معمولا گوسفند یا بره ای است را باید به عروس پیشکش کند تا وی وارد منزل داماد شود.

گوسفندی را جلوی پای عروس قربان می کنند و باید برای شگون و خیر وبرکت خون حیوان کفش عروس را رنگین کند.

به این مراسم گِرزَنون می گویند.

آداب  ازدواج بختیاری ها

ورود به حجله 

حجله یا چادری سفید را به نیت سفید بختی برای عروس تدارک می بینند و آتشی را درکنار چادر است که عروس باید گرد آن بچرخد و داماد که کنار آتش دیگری ایستاده و در دستمالی هفت تخم مرغ گذاشته و آن را بر سر عروس و همراهانش می ریزد و بعد با همسرش وارد حجله می شود.
اینجا ساقدوش داماد پدرش می باشد و در حجله عروس و داماد را دست به دست هم می دهد.

آداب  ازدواج بختیاری ها
photo by Mahmood Raeesi

روگشون

بعد از پذیرایی و صرف ناهار یا شام، نوبت مراسم روگشون است که عروس برای اولین بار صورت خود را به میهمانان نشان میدهد و بهمین علت به  آن ری گشون یا روگشون می گویند. پس از آن میهمانان با توجه به استطاعت خود هدیه ای را به عروس می بخشند و عروس نیز در جواب این محبت هدیه ی را به آنها می دهد. اگر هدیه را مردی تقدیم کند، وی از عروس یک جفت جوراب و یک دستمال مردانه می گیرد؛ و اگر بانو باشد، عروس به او جوراب و روسری هدیه می کند.

آش دم بردگونی

فردای شب عروسی خانواده دختر، غذایی را تهیه و تدارک دیده و به سمت خانه داماد می روند و غذا را تقدیم می کنند تا در خانه داماد صرف شود و به آن آش بردگونی می گویند.

بختیاری ها

پاگشون

اقوام عروس و داماد پس از گذشت چند شب از عروسی، آنها را صرف شام یا ناهار دعوت کرده و هدیه ای را بنا بر وسع مالی خود به زوج تازه می دهند و ازین پس زندگی مشترک زوج جوان آغاز می شود

رقص بختیاری ها
بختیاری هاچنین بختیاری ها برای سنتی دیرینه و مقدس چون ازدواج تدارک می بینند و آن را ارج می نهند و همه طایفه برای شروع زندگی مشترک دو جوان تلاش می کنند و خود را در همه امور فامیلی و طایفه ای خود شریک دانسته و همیشه و همه جا حامی هم هستند. با دادن هدایای مختلف در طول مراسم عروسی، فشار مالی و استرس های موجود را از عروس و داماد می کاهند تا برای زندگی تازه خود با آسودگی بی اندیشند و زیر بار فشارهای سنگین مالی نروند.

تا به حال به مراسم عروسی بختیاری ها دعوت شده اید؟ نظرتان را راجع به مراسم عروسی های سنتی با ما در میان بگذارید.

مشاهده نسخه اصلی این صفحهAMP Page


صلوات نامه

صدر و صفا محمد
محمود نام احمد
دریای جود سرمد
صل علی محمد
صلوات بر محمد

آدم که در جهان شد
جفتش حوا روان شد
این داستان عیان شد
صل علی محمد
صلوات بر محمد

صلوات را خدا گفت
درشأن مصطفی گفت
جبریل و مرتضی گفت
صل علی محمد
صلوات بر محمد

آدم که باب ما بود
سرخیل انبیا بود
وردش همین دعا بود
صل علی محمد
صلوات بر محمد

صلوات گر بگویی
گر تو ز خیل اویی
یابی هرآنچه جویی
صل علی محمد
صلوات بر محمد

ما مصطفی ندیدیم
نام خوشش شنیدیم
دینش به دل گزیدیم
صل علی محمد
صلوات بر محمد

قدش چو سرو بستان
سر تا قدم گلستان
لطفش هزار دستان
صل علی محمد
صلوات بر محمد

هر گل که در جهان است
رنگ رخش از آن است
این داستان عیان است
صل علی محمد
صلوات بر محمد

کبکان کوهساری
مرغان لاله زاری
می خواننت به زاری
صل علی محمد
صلوات بر محمد

قمری بسوز ناله
چشمش شده پیاله
مششغول ذکر واله
صل علی محمد
صلوات بر محمد

ماهی که در لب آب
با سرعت و تب تاب
گوید به نیش قلاب
صل علی محمد
صلوات بر محمد

پیغمبر زمانی
گلدسته ی جهانی
قندیل آسمانی
صل علی محمد
صلوات بر محمد

چون نوح شد به کشتی
با حوری بهشتی
میخواند از درشتی
صل علی محمد
صلوات برمحمد

موسی که زد عصا را
بر فرق سنگ خارا
میخواند این دعا را
صل علی محمد
صلوات بر محمد

موسی به طور سینا
چون مست گشته شیدا
بشنید از همه جا
صل علی محمد
صلوات بر محمد

عیسی به چرخ آدم
در سینه چرخش دم
میخاند این دمادم
صل علی محمد
صلوات بر محمد

داوود و هود و جرجیس
لوط و عزیز و ادریس
خواندن ز شر ابلیش
صل علی محمد
صلوات بر محمد

چون حضرت سلیمان
تعلیم داده دیوان
بر باد داده فرمان
صل علی محمد
صلوات بر محمد

سر خوش بخوان خدا را
والشمس والضحی را
واللیل والنهارا
صل علی محمد
صلوات بر محمد

والشمس وصف رویت
واللیل وصف مویت
عالم فدای کویت
صل علی محمد
صلوات بر محمد

صیدعلی نجفوند دریدی ( ملاصیدآلی )
 

مراحل و شروط توبه واقعی چیست؟

حجت الاسلام و المسلمین ماندگاری ۶ مرحله و شرط برای توبه واقعی را بیان می‌کند.


به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، حجت الاسلام و المسلمین محمد مهدی ماندگاری شب گذشته یکشنبه 13 خرداد 97 در مراسم احیای شب نوزدهم ماه مبارک رمضان در مسجد شهید بهشتی در سخنانی با اشاره به آیه 8 سوره تحریم که می‌فرمایدیَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحًا عَسَىٰ رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ یَوْمَ لَا یُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ ۖ نُورُهُمْ یَسْعَىٰ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَبِأَیْمَانِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا ۖ إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»ٰ، گفت: بزرگترین مشکل همه ما بندگان گناهان است و شب های قدر بهترین فرصت برای پاکسازی روح و جسم از گناه است.

او ادامه داد: استغفار و طلب عفو همیشه در درگاه خدا مطلوب و محبوب است ولی این استغفار و توبه در شب‌های قدر محبوب تر است. در همین زمینه خداوند می‌فرماید که اگر می‌خواهید شما  را ببخشم پس شما هم بنده های من را ببخشید.

حجت الاسلام ماندگاری اظهار کرد: اگر در شب‌های قدر توفیق توبه واقعی را پیدا کنیم این توبه سه امتیاز دارد. همچنان که مرحوم حاج مجتبی تهرانی می‌فرمود اگر در شب‌های قدر درست بخشیده شویم و خدا گناهان ما را محو کند ما امشب به درجه ای از عصمت می رسیم. حال این سه امتیاز چیست؟ امتیاز اول آن است که دعای ما به درجه استجابت می‌رسد، دوم این است که کسی که امشب به طهارت برسد و گناهانش پاک شود قدرت درک قرآن و عترت دارد و سوم نامش جزو یاران امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ثبت می شود، پس امشب خودمان را پاک کنیم تا امام زمان انتخابمان کند.

او در ادامه به 6 مرحله و شرط توبه واقعی به پیشگاه خداوند متعال اشاره کرد و گفت که اول آن‌که وقتی به درگاه خدا توبه می کنید،حاشا نکنید و به تمامی گناهان خود اعتراف کنید زیرا خدا از تمامی اعمال ما آگاه است.بالاترین گناه ما این است که حواسمان به خدا نیست.دوم آنکه در هنگام توبه به بزرگی عفو خدا اعتراف کنید. سوم شکسته شدن و احساس حقارت در برابر خدا، چهارم هر چیزی که مسیر ورودی گناه است باید ببندیم. پنجم باید تصمیم به جبران بگیریم و اگر تصمیم گرفتیم و هرچه جبران نشد خدا جبران میکند. آخرین مرحله در توبه واسطه برای استغفار است و ما باید ائمه اطهار و پیغمبر را واسطه کنیم تا خداوند ما را ببخشد.



علت اینکه اکثر افراد، کمتر به آرامش درونی می‌رسند، این است که مسیر زندگی را اشتباه می‌روند؛ زیرا این افراد زندگی را برای مردم و قهرمان شدن می‌خواهند؛ در نتیجه حسادت‌ها، چشم هم چشمی‌ها، ریاست طلبی، وابستگی به دنیا، نام آورشدن، حرص و طمع مال و. عواملی هستند که باعث سلب آرامش افراد می‌شوند. 

اگر فردی از درون تهی باشد و تمام تلاش خود را صرف فراهم کردن آسایش همسر و فرزندان کنند، بیشتر از اینکه آرامش همسر و فرزندان را سلب کند، آرامش خود را از بین می‌برد. 

راه‌های رسیدن به آرامش را از دیدگاه اسلام را می‌توان به 12 روش تقسیم کرد: 


1- ذکر و یاد خدا
ذکر و یاد خدا باعث آرامش دل‌ها است. همان طور که خداوند در سوره رعد آیه 28می‌فرماید:بِذِکر اِللهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ؛ دل‌ها با یاد خدا آرام می‌گیرند.» 

2- توکل به خدا
کسی که توکل به خداوند نداشته باشد، همیشه دست نیاز به دیگران دراز می‌کند و این وابستگی موجب سلب آسایش او می‌شود. این افراد با کوچکترین مشکل به دیگران متوسل می‌شوند و هیچ امیدی ندارند. در این شرایط آنها باید بدانند خود سعی و تلاش کرده و خداوند قهار است و مشکلات آنها حل می‌کند. 
خداوند در قرآن سوره طلاق آیه 3 می‌فرماید: مَن یتوکل علی الله فهو حسبه: هر که به خداوند توکل کند،خداوند او را بس است.» 
بنابراین کسی که توکل به خدا داشته باشد، دیگر حرص مشکلات و سختی‌ها را نمی‌خورد و خود را به خداوند می‌سپارد. 

3- نداشتن حرص و طمع
انسان‌ها هر چقدر ثروتمندتر باشند، به همان میزان آرامش کمتری دارند. هر قدر زندگی ماشینی و امکانات رفاهی و همین طور آسایش بیشتر باشد، به همان نسبت و به همان تناسب آرامش ما کم می‌شود. 
کسی که به فکر مال اندوزی و طمع باشد، همیشه به این فکر است که ثروتش بیشتر شود در نتیجه آرامشی ندارد. 
افرادی‌که معمولا چشم داشت و یا حسرت مال و علم افراد را می‌خورند، معمولا از روح روان سالمی برخوردار نیستند. 

4- بالا بردن رشد معنوی
افراد می توانند با رشد معنوی و از طریق دعا کردن و توسل به خداوند و مطالعه کمبودهای و خلاء‌های خود را برطرف کنند. زیرا با دعا مشکلات آنها حل می‌شود و به آرامش می‌رسند. 

5- واقعیت زندگی را قبول کنید 
درست است که انسان دوست دارد به کارهای بزرگ و مال و ثروت دست پیدا کند و این رفتار ذاتی است، اما زمانی است که فرد تمام سعی و تلاش خود را می کند، اما به آن مرحله از پیشرفت نمی رسد. او نباید نا امید شده و تمام فکرش را روی آن متمرکز کند، زیرا موجب سلب آسایش او می‌شود. 
پیامبراکرم(ص) می‌فرماید: ان الله یحب معالى الامور: خداوند کارهاى بلند و گرامى را دوست دارد». 
ولی زمانیکه افراد به خواسته‌های خود و آن پیشرفت نمی رسند، باید حسرت نخورند، زیرا حسرت خوردن خود یک عامل از بین بردن آسایش است. 

6-تسلیم مقدرات خداوند باشید 
فرض کنید فردی مدام در حال دعا کردن است که خداوند شرایط ازدواج او را با کسی که دوستش دارد فراهم کند، اما دعای او مستجاب نمی‌شود و او به طرف مقابل خود نمی‌رسد. این تقدیر خداوند است و نباید بر خواسته‌های خود پافشاری کند. 
برخی افراد می‌گویند: خداوند در قرآن فرموده که بخوانید مرا، تا اجابت کنم شما را. پس چرا خداوند دعاهای ما را اجابت نمی‌کند؟ باید در جواب گفت؛دلیل آن این است که خداوند صلاح تو را می‌خواهد و حکمت و سرنوشت تو این طور رقم خورده است. 
خداوند در قرآن سوره بقره آیه 216 می‌فرماید: وَهُوَ کُرْهٌ لَّکُمْ وَعَسَى أَن تَکْرَهُواْ شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ وَاللّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ 
شاید چیزی را ناخوش بدارید و در آن خیر شما باشد و شاید چیزی را دوست داشته باشید و برایتان ناپسند افتد خدا می‌داند و شما نمی دانید.» 
اگر هر کاری که نمی‍‌شود به آن دست یافت را به دست خداوند سپرد، آرامش انسان زیاد می‌شود. زیرا خود را درگیر آن کار نمی‌کند. 

7- ازدواج با همسر خوب: 
خداوند در قرآن سوره روم آیه 21می فرماید:مِن‌ْ ءَایَـَتِه‌ِأَن‌ْ خَلَق‌َ لَکُم مِّن‌ْ أَنفُسِکُم‌ْ أَزْوَ َجًا لِّتَسْکُنُوَّاْ إِلَیْهَا از نشانه‌های او این است که برای شما همسرانی آفرید تا به وسیله آن‌ها آرام گیرید.» 
وقتی مردی وارد خانه می‌شود و همسرش تمام امکانات را برای او فراهم می‌کند تا او به آرامش برسد این نعمتی است که باید قدر او را دانست. همین طور زنی که با وجود همسرش احساس آرامش می‌کند. اخلاق نیک همسران در آرامش افراد بسیار تاثیرگذار است. 

8- استراحت و خواب در شب: 
خواب و استراحت شبانه بسیار در آرامش افراد تاثیر دارد. حتی خداوند در قرآن می‌فرماید؛ الله الذّی جعل لکم الّیل لتسکنوا فیه:خداوند شب را برای شما پدید آورد تا در آن آرام گیرید.» 

9- پاکیزگی و نظافت: 
کسی که پاکیزه و تمیز است معمولا احساس آرامش می کند؛ ولی زمانیکه فردی کثیف و بد بو است از این بابت رنج می‌برد و باعث سلب آسایش او می‌شود. 

10- طهارت داشتن: 
بارها و بارها در روایت و احادیث ذکر شده است که انسان دائم الوضو باشد، زیرا وضو باعث آرامش می‌شود. با غسل های مستحبی درمناسبت‌ها و ولادت‌های ائمه اطهار می‌توان به آرامش رسید، زیرا زمانیکه حس پاک بودن به او دست بدهد، آرامش به او تزریق می‌شود. 

11- خوردن غذای سالم و طبیعی: 
در آیات و روایات ذکر شده است خوردن انگور سیاه، زیتون و روغن آن و همینطور خوردن عسل دراعصاب و آرامش موثر است. متاسفانه امروزه غذاهای فست فود که بسیار در روحیه و آرامش انسان‌ها تاثیر دارد، جای غذاهای سالم و طبیعی را گرفته است. 

12- عدم بدبینی و اعتماد به دیگران: 
معمولا افرادی که به دیگران و یا همسر خود شک دارند و بدبین هستند، معمولا این شک و عدم اعتماد آرامش آنها را به خطر می‌اندازد. مثلا اگر خانمی همسرش دیر به خانه می‌آید، در ذهن خود به غلط چنین تصوری دارد که شاید او با کس دیگری است؛ در صورتیکه همسرش به دلیل مشغله کاری دیر به منزل رسیده است. به همین دلیل فکرهای منفی روح و روان او در عذاب است. 
در آیات روایات آمده است که انسان‌ها باید اصل را بر نیکی بگذارند؛ مگر اینکه خلاف آن ثابت شود. 


راه های رسیدن به آرامش از نگاه دین اسلام

گروه فعالیت‌های قرآنی: خداوند تبارک و تعالی در سوره رعد آیه ۲۸ می‌فرماید: الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ.همان کسانى که ایمان آورده‏ اند و دلهایشان به یاد خدا آرام مى‏ گیرد آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش مى‏ یابد». کسی که به خدا ایمان داشته باشد به آرامش واقعی خواهد رسید و در غیر این صورت مشکل از طرف خود انسان است.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از کردستان، حجت‌الاسلام ابراهیم رستمی، یکی از کارشناسان دینی استان کردستان در مقاله ای به بررسی راه های رسیدن به آرامش پرداخته است که در ادامه این مقاله خواهد آمد:

در مرحله اول باید گفت که مقاله ای که در حال مطالعه آن می‌باشید از نگاه دین می باشد آن هم نه هر دینی بلکه دین مبین اسلام که کاملترین دین‌ها می باشد که خداوند تبارک و تعالی به وسیله رسول مکرمش به دست ما رسانده و در مرحله دوم این که باید گفت آرامش هم ردیف آسایش است و باید به این مطلب پرداخت که آیا از لحاظ تعاریف با هم فرق دارند یا نه؟

معنی لغوی آرامش و آسایش:

معنی آرامش: در لغت نامه دهخدا کلمه آرامش به معنی فراغت، آرامیدن، راحتی، ایمنی و امنیت آمده است.

اما معنی آسایش: بی‌جنبشی، راحتی،آسانی و آسودگی می باشد.

حال که معنی لغوی آرامش و آسایش را دانستیم به معنی اصطلاحی این دو کلمه می‌پردازیم، همان طور که در تعریف لغوی فرق بود در تعرف اصطلاحی فرق اساسی وجود دارد. اولا باید گفت که آرامش دو گونه است آرامش درونی و آرامش بیرونی که آرامش بیرونی اکثر مواقع نشان از آرامش روحی و درونی است.

معنی اصطلاحی آرامش: آرامش یک حالت روحی- روانی. یک حالت درونی است مانند وجدان که خودش قابل رِؤیت نیست ولی آثار آن در گفتگو ها و برخوردهای فردی و اجتماعی، راه رفتن و از این قبیل کارها قابل رؤیت می باشد.اما آسایش به حالتی می‌گویند که انسان از لحاظ امکانات زندگی و مالی در رفاه باشد به گونه‌ای  که بتواند از وسایل رفاهی زندگی بهترین استفاده را ببرد. آسایش بر خلاف آرامش آثار آن در زندگی روزمره قابل درک می باشد.

تهیه وخرید هر نوع وسیله مانند ماشین، خانه، جاروبرقی های مدرن و پیشرفته و…. را در بر می‌گیرد و در بعضی مواقع بعضی از افراد بخاطر نداشتن آرامش روحی و روانی توان استفاده از همان وسایل آسایشی زندگی را ندارند. ما در این مقاله به این مبحث می پردازیم که بهترین راه‌حل‌ها برای رسیدن به آرامش روحی و روانی از نگاه دین چگونه است و آیا ما با استفاده از این راهکارها دارای آرامش هستیم یا از داشتن یک آرامش روحی بی نصیب بوده‌ایم.

راه های رسیدن به آرامش از نگاه دین:

۱. یاد خدا

خداوند تبارک و تعالی در سوره رعد ایه ۲۸ می فرماید: الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ.همان کسانى که ایمان آورده‏ اند و دلهایشان به یاد خدا آرام مى‏ گیرد آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش مى‏ یابد.

کسی که به خداوند تبارک و تعالی ایمان داشته باشد و در تمام لحظات زندگی خداوند را از یاد نبرد و تمام امورات زندگی اش را تماما به خداوند بسپارد و از یاد او غافل نشود قطعا به آرامش واقعی خواهد رسید و در غیر این صورت مشکل از طرف خود انسان است.

۲. دوری از گناه

با توجه به این که فطرت انسان کمال طلب است و زیبای ها را دوست دارد و روح لطیف برای او آرامش بخش است،اما بعضی از اعمال او مانع از کسب این کمالات می باشد مانند گناه که امام صادق(علیه السلام) در باره زیادی گناه می فرماید :  هنگامی که انسان گناهانش افزون شود و اعمالی که آن را جبران کند نداشته باشد خداوند او را گرفتار اندوه می کند تا کیفر گناهانش باشد.(اصول کافی ج۲ ایمان و کفر). گرفتار اندوه کردن یعنی این که آرامش را از انسان می گیرد وقتی که آرامش از انسان گرفته شد پرخاشگر می شود ، از خواب و خوراک می افتد و افزون بر این ها مایه ی آزار و اذیت دیگران می شود.

۳. رضایت‌مندی از آنچه هستی

امام علی(علیه السلام) می فرمایند: اگر به آنچه که می خواستی نرسیدی از آنچه هستی نگران نباش.(نهج البلاغه حکمت ۶۹).برای تفهیم این حدث باید مثالی زد ، مولای متقیان امیر المومنین علی (علیه السلام) می فرماید:مثلا اگر قرار بوده به یک مقام و پست ویژه برسی ولی به هر نحوی نرسیدی این جریان تو را نگران نکند ، چون این نگرانی مایه ی سلب آرامش تو می شود.امام علی(علیه السلام)در جای دیگر می فرمایند: هر گاه آنچه را که می خواهی نیست پس آنچه را که هست بخواه.(غررالحکم ج۳ ص۱۳۵). مطالبات انسان اگر بنا بر چیز های موجود باشد مایه‌ی آرامش اوست در غیر این صورت گمشده‌ای دارد که هرگز پیدا نخواهد شد.


در روایتی از امام رضا (ع) نقل شده که فرمود: الطیب نشره و العسل نشره، و الرکوب نشره و النظر الی الخضره نشره. یعنی: بوی خوش، عسل، سوارکاری و نگاه به مناظر سرسبز و خرم، باعث نشاط و شادی می‌شود.» (۳)

بر طبق این نقل، نگاه به مناظر جذاب و سرسبز گیاهان برخی از بیماری‌ها را روحی و روانی را از بین می‌برد و افسردگی‌ها و غم‌ها را می‌زداید به گونه‌ای که‌گاه شگفتی و حیرت انسان را برمی انگیزد و با دیگر لذت‌ها و خوشی‌ها رقابتی پیروزمندانه می‌کند. چنان که تشریح منعای واژه نشره» مؤید آن است: نشره چیزی است که موجب آرامش وراحتی اعصاب می‌شود، پس از آنکه دچار بیماری و افسردگی شده است.»

امام رضا علیه السلام در حدیث دیگر توصیه جالب برای آرامش روح و روان دارد. ایشان می‌فرمایند: عَلَیکُمْ بِاَّیتِ فَإِنَّهُ یکْشِفُ الْمِرَّةَ وَ یذْهِبُ الْبَلْغَمَ وَ یشُدُّ الْعَصَبَ وَ یذْهَبُ بِالضَّنَی وَ یحَسِّنُ الْخُلُق‏ و یطیب النفس و یذهب بالغم». بر شما لازم است که از زیت (روغن زیتون یا هر گونه روغن مایع) استفاده کنید؛ زیرا صفرا را آشکار و بلغم را از بین می‌برد و عصب را تقویت، بیماری را نابود و اخلاق انسان را نیکو می‌کند، روح را آرامش می‌دهد و غم را از بین می‌برد. . (۴)

شبیه این مضمون امام رضا (ع) در جایی دیگر فرمود: نِعْمَ الطَّعَامُ اَّیتُ یطَیبُ النَّکْهَةَ وَ یذْهَبُ بِالْبَلْغَمِ وَ یصَفِّی اللَّوْنَ وَ یشُدُّ الْعَصَبَ وَ یذْهَبُ بِالْوَصَبِ وَ یطْفِئُ الْغَضَب‏؛» روغن زیتون، خوب طعامی است که دهان را خوش‌بو می‌کند، بلغم را می‌برد، رنگ پوست را درخشنده می‌نماید، عصب را نیرومند و بیماری را نابود می‌کند و خشم را فرو می‌نشاند». (۵)

امام رضا (ع) در سخنانی دیگر توصیه می‌کنند که از زیاده روی در خوردن پیاز خودداری کنید زیرا پیاز زیاد رنگ نشاط و شادی را از چهره می‌برد و سایه‌ای غم انگیز به سیما فرو می‌اندازد اما خوردن کدو را باعث شادی و رفع حزن و اندوه بر می‌شمرد.

عن صحیفه الرضا (ع) عن آبائه (ع) قال قال رسول الله صلی الله علیه وآله اذا طبختم فاکثروا القرع فانه یسر القلب الحزین.

ازصحیفه امام رضاعلیه السلام از پدرانش (ع) روایت شده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: هرگاه غذا می‌پزید کدو (حلوائی) بسیار بپزید، زیرا کدو قلب محزون را شاد می‌کند. (۶)

آنحضرت همچنین در مورد تحرک و آثار ورزش در ایجاد نشاط معتقدند که جنبش بیش از اندازه و خسته ساختن اعضای بدن باعث فرسودگی جسم و جان خواهد شدو موجب حزن و درد را فراهم می‌سازد. اما اگر تقلا و جنبش به حد اعتدال باشد باعث نشاط و شادمانی انسان می‌گردد و او از این فعالیت لذت خواهد برد.

همچنین امام رضا (ع) در یک توصیه تغذیه‌ای دیگر برای ایجاد آرامش به نقل از حضرت علی (ع) می‌فرماید: طلحه بن عبیدالله بر رسولخدا (ص) وارد شد و در دست رسولخدا (ص) بک به» بود و آنرا به طلحه داد و فرمود:‌ای ابو محمد اینرا بگیر که قلب را راحت و تقویت می‌کند. (۷)

پانوشت‌ها:

۱. بحارالانوار، ج۷۸، ص۳۴۷

۲. اصول کافی، ج۳، ص۲۶۸

۳. عیون اخبار الرضا باب ۳۱/ حدیث ۱۲۶

۴. عیون اخبار الرضا، باب ۳۱/ حدیث ۸۱

۵. مکارم الاخلاق، ص۱۹۰

۶. مستدرک وسائل الشیعه ج۱۷ص ۵۶باب ۹ح ۲۰۴۳۰

۷. عیون اخبار الرضا باب ۳۱/ حدیث

التماس دعا


بسم الله الرحمن الرحیم

اقتباس از جملات ارزشمند مقام معظم رهبری راجع به این ماه عظیم الهی

 :رجب ماه دعاست.ماه توسل است.ماه توجه و استغفار است


همه چیز درباره ماه رجب، ماه امیرالمومنین(ع)

* "رجب" در لغت نام نهری در بهشت است و در طول سال از ابتدای این ماه یک برنامه سنگین عبادی شروع می شود که تا آخر ماه مبارک رمضان ادامه دارد چنانکه گویی در این سه ماه برنامه و طرح فشرده یک سلوک مرضی خداوند با ذکر شواهد و نشانی همه منازل و مشکلات این راه ذکر شده است.

* ماه رجب، سراسر نور و فضیلت و رحمت است. شب اول آن که جزء چهار شب برتر سال است و شب زنده داری در آن که بسیار مورد تاکید قرار گرفته، لیلة الرغائب (اولین ماه) و میلاد ابوالائمه امیرالمومنین علیه السلام تا شب نیمه رجب و ایام مبارک "بیض" که راهیان طریق سلوک به اعتکاف و مناجات با رب جلیل می‌نشینند و بیست و هفتم رجب که رحمت الهی ظهور کرد و محمد مصطفی صلی الله علیه و آله به رسالت مبعوث شد.

* رعایت کنندگان حرمت ماه رجب و عاملین به اعمال آن را "رجبیون" نامند. همانا که در قیامت فرشته ای ندا می دهد:أین الرجبیون»، کجایند افرادی که ماه رجب را محترم شمرده و اعمالی از آن را انجام داده اند.

* امام خمینی (ره)، این عارف بالله در مورد ماه رجب می فرماید:

شرافت ماه رجب در زبان ها ، در بیان ها، درعقلها و در فکرها نگنجد. رجب ماه دعا و استغفار است و سفارش زیادی به استغفار در این ماه شده است.»

فضائل ماه رجب

* هفتمین ماه از سال هجری قمری رجب نام دارد که نباید فضیلت آن را به بوته فراموشی سپرد زیرا در میان ماههای دوازده ‏گانه تنها و بدون ائتلاف با ماههای دیگر از حرمت و قداست ‏برخوردار می ‏باشد، در واقع چهار ماه در قرآن کریم با تعبیر حرم‏» یعنی برخوردار از حرمت ‏یاد شده است که یکی از آنها فرد است که رجب نام دارد و در آن قتال و کشتار حرام می ‏باشد.

* رسول اکرم (ص) فرموده ‏اند: رجب ماه بزرگ خداست و هیچ ماهی در حرمت و فضیلت‏ به پایه آن نمی ‏رسد و قتال با کافران در این ماه حرام است، آگاه باشید که رجب ماه پروردگار است و شعبان ماه من و ماه رمضان ماه امت من است و اگر کسی در ماه رجب حتی یک روز روزه بدارد خدا را از خود خشنود ساخته و خشم الهی از او دور می‏گردد .»

* امام هفتم (ع) فرموده ‏اند: رجب نام نهری است در بهشت که از شیر، سفیدتر و از عسل، شیرین‏تر است; هر کس یک روز از آن را روزه بدارد خداوند از آن نهر به او بیاشامد.

* از امام صادق (ع) نقل شده که حضرت محمد (ص) فرمود: رجب ماه استغفار امت من است، پس در این ماه طلب آمرزش کنید که خداوند آمرزنده و مهربان است و رجب را اصب‏» می‏گویند زیرا که رحمت ‏خداوند در این ماه بر امت من بسیار ریخته می‏شود پس بسیار بگوئید استغفر الله و اسئله التوبة.

* در حدیث است که حضرت نوح(ع) روز اول این ماه سوار بر کشتی شد و نجات یافت و فرمودند: کسانی که با او هستند روزه بدارند و هر که این روز را روزه بدارد آتش عذاب یک سال از او دور می ‏شود و نیز طبق سخن حضرت صادق(ع) خواندن زیارت امام حسین(ع) در روز اول این ماه مستحب و تأکید شده است.

* پیامبر(ص) فرمودند: رجب برای امّت من ماه استغفار است پس در این ماه به محضر پروردگار از گناهان خویش پوزش طلبید که خداوند بخشنده‏ ای مهربان است.

* امام صادق(ع) فرمود: روزه بیست و هفتم رجب را از دست مده که آن روزی است که مقام نبوّت به محمّد(ص) داده شد و ثواب آن برای شما به اندازه ثواب شصت ماه است.

نام‏های رجب

* ماه رجب، به دلیل برخورداری از مزایای گوناگون و توجه به ابعاد معنوی آن، نام‏های دیگری نیز دارد؛ نام‏هایی مثل ماه آمرزش خواهی (شهرُ الاستغفار)؛ ماه تک (رَجَبُ الفَرد) به دلیل تنها واقع شدن و جدا شدن آن از سایر ماه‏های حرام؛ سرشار (رَجَبُ الاَصَبّ) به دلیل نزول سرشار رحمت الهی؛ ماه امیرمؤمنان (شهرُ امیرِالمؤمنین)، ریسمان الهی و اَصَمْ یعنی برخوردار از فضیلت‏های بسیار.

اعمال ماه رجب در کتاب شریف المراقبات مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی

* ماه رجب ماهی است که ارزش و شرافت‏ بسیاری دارد. از مشهورترین ماه‏ هاست و از اوقات ارزنده برای دعاست . در ایام جاهلیت ، این ماه به طوری معروف بوده است که آنان برای به دست آوردن حوایج‏ خود منتظر رسیدن آن بوده‏ اند.

* ماه رجب ماه علی‏ علیه السلام‏» است؛ چرا که ولادت آن امام در این ماه اتفاق افتاده است . شب اول رجب ، از شب‏ های چهارگانه‏ ای است که احیا و عبادت در آن تاکید شده است.

* روز نیمه ماه رجب از بهترین روزها برای دعاست.

* 27 رجب ، روز "مبعث" رسول اکرم‏ صلی الله علیه وآله است ؛ روز ظهور رحمت رحیمیه خداوند؛ روزی که همانند آن از اول عالم تا امروز نیامده است؛ اشرف روزها از نظر معنویت است.
از مراقبات این ماه آن است که معنای ماه حرام را دانسته، و حق آن را ادا کنیم. حرکات، سکنات و خطورات قلبی خویش را مراقبت کنیم .
* بدانیم این ماه، موسم عبادت و شب‏ زنده‏ داری است. دعا هنگام دیدن ماه رجب، توجه به برکات رجب المرجب و . نباید فراموش شود.
* روزه سه روز از ماه رجب و ارزش بسیار آن حاکی از منزلت این ماه و عظمت روزه آن است .
(المراقبات ، ص 35 - 75)

سیری در آداب ماه شریف رجب

1 - به یاد داشتن حدیث ((ملک داعى))
از پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) روایت شده: ((خداى متعال در آسمان هفتم فرشته اى قرار داده است که ((داعى)) گفته مى شود. هنگامى که ماه رجب آمد، این فرشته در هر شب از این ماه تا صبح مى گوید: خوشا به حال تسبیح کنندگان خدا، خوشا به حال فرمانبرداران خدا. خداى متعال مى فرماید: همنشین کسى هستم که با من همنشینى کند. فرمانبردار کسى هستم که فرمانبردارم باشد و بخشنده خواهان بخشایش هستم. ماه، ماه من و بنده، بنده من و رحمت، رحمت من است. هر کسى در این ماه مرا بخواند او را اجابت مى کنم و هر کس از من بخواهد به او مى دهم و هر کس از من هدایت بخواهد او را هدایت مى کنم . این ماه را رشته اى بین خود و بندگانم قرار دادم که هر کس آن را بگیرد به من مى رسد.))
2 - مقدم شمردن عبادت بر تحصیل علم در این ماه و ماههاى شعبان و رمضان نمایند؛ گر چه تحصیل علم نیز از برترین عبادتهاست.
3 - خواندن دعای وارد شده که در هنگام دیدن ماه در شب اول.
4 - خواندن بیست رکعت نماز در شب اول این ماه، بعد از نماز مغرب که در هر رکعت بعد از سوره فاتحه و اخلاص را یک مرتبه خوانده و براى هر دو رکعتى ، یک سلام بدهد.
یا نمازی که از  پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) روایت شده: کسى که دو رکعت نماز در شب اول ماه رجب ، بعد از نماز عشا بخواند و در رکعت اول آن، سوره فاتحه و الم نشرح را یک بار و اخلاص را سه بار و در رکعت دوم، سوره فاتحه، الم نشرح، اخلاص و معوذتین (ناس و فلق) را هر کدام یک بار بخواند؛ سپس تشهد خوانده و سلام دهد. بعد از آن نیز سى بار ((لا اله الا اللّه)) گفته و سپس سى بار بر پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) صلوات بفرستد. گناهان گذشته او آمرزیده شده و او را مانند روزى که از مادر متولد شده از گناهان بیرون مى برد.
5 - توجه به خداى متعال با نامهاى او مانند ((کریم العفو و مبدل السیئات بالحسنات)) و توسل به او به وسیله محمد و آل او (علیه السلام)
6 – اعمال شب ((لیلة الرغائب)) که در ادامه ذکر می‌شود.
7 - در روز اول روزه، نماز حضرت سلمان دعا در اول آن با دعایى که در اقبال سید قدس سره روایت کرده است.
8 - در تمام ماه، هزار بار بگوید: استغفر اللّه ذاالجلال و الاکرام من جمیع الذنوب و الاثام .
شیخ صدوق (ره) روایت کرده است: اگر کسى این ذکر را در رجب، هزار بار بگوید، خداوند متعال مى فرماید: اگر گناهان شما را نبخشم، پروردگار شما نیستم، پروردگار شما نیستم، پروردگار شما نیستم!
9- در تمام ماه رجب، سوره توحید را ده هزار بار و همچنین روایت شده است که هزار بار بخواند.
روایت شده است: ((کسى که هزار بار آن را بخواند روز قیامت ، عمل هزار پیامبر و هزار فرشته را مى آورد و هیچکس نزدیکتر از او به خدا نیست ؛ مگر کسى که بیشتر از او آن را خوانده باشد و ثواب خواندن این سوره در رجب ، چندین برابر است .))
10 - هزار بار در این ماه خدا را تسبیح کردن.
در روایت آمده است کسى که چنین عملى را انجام دهد، خداوند صد هزار عمل خوب براى او نوشته و صد کاخ در بهشت براى او مى سازد.
11 - در تمام این ماه ، هزار بار (( لا اله الا اللّه )).
روایت شده است کسى که در این ماه این عمل را انجام دهد خداوند براى او صد هزار حسنه نوشته و صد شهر در بهشت براى او مى سازد.
12 – گفتن صد بار استغفر اللّه الذى لا اله الا هو وحده لا شریک و له و اتوب الیه»
و اگر پس از آن صدقه بدهد خداوند او مورد رحمت قرار داده و گناهان او را مى آموزد و کسى که چهار صد بار بگوید خداوند پاداش صد شهید را براى او مى نویسد.
13 در تمام ماه با پیروى از امام سجاد (علیه السلام ) در سجده ذکر عظم الذنب من عبدک فلیحسن العفو من عندک» را گفتن.
14 - هر صبح و شب و بعد از هر نمازى دعاى یا من ارجوه لکل خیر را بخواند و سپس با دست چپ محاسن خود را گرفته و انگشت سبابه دست راست خود را حرکت داده گریه کند و بگوید: یا ذالجلال و الاکرام یا ذا النعماء و الجود یا ذا المن و الطول حرم شیبتى على النار.
15 - خواندن دعاى : یا من یملک حوائج السائلین .
16 - زیارت امام حسین (علیه السلام ) در اول و وسط ماه است .
17 - روز بیست و هفتم رجب ، مستحب است که روزه بگیرد، غسل کرده و زیارت پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) و حضرت على (علیه السلام ) را بخواند.

لیلة الرغائب

اولین ماه رجب را لیلة الرغائب نامند. در این شب ملائک بر زمین نزول می کنند. برای این شب عملی از رسول خدا صلی الله علیه و آله ذکر شده است که فضیلت بسیاری دارد و بدین قرار است:
* از پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) روایت شده است که فرمودند: ((از اولین در ماه رجب غافل نشوید؛ زیرا شبى است که فرشتگان آن را ((لیلة الرغائب)) مى نامد. این نامگذارى به این جهت است که هنگامى که یک سوم از شب گذشت، هیچ فرشته اى در آسمان ها و زمین نمى ماند، مگر این که در کعبه و اطراف آن جمع مى شوند.
آنگاه خداوند، به طور غیر منتظره اى بر آنان وارد شده و مى فرماید: اى فرشتگانم! هر چه مى خواهید از من درخواست کنید. فرشتگان عرض مى کنند: حاجت ما این است که از روزه داران رجب درگذرى . خداوند مى فرماید: این کار را انجام دادم )).
* پیامبراکرم صلوات الله علیه فرمود: هر کس یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد، مستوجب خشنودی خدا می شود و غضب الهی از او دور می گردد و دری از درهای جهنم بر روی او بسته می شود.
پیامبراکرم(ص) فرمود: ماه رجب، ماه استغفار امت من است. پس در این ماه بسیار طلب آمرزش کنید که خدا آمرزنده و مهربان است.
* روز پنج شنبه اول آن ماه - در صورت امکان و بلا مانع بودن-  روزه گرفته شود. چون شد؛ ما بین نماز مغرب و عشاءدوازده رکعت نماز اقامه شود که هر دو رکعت به یک سلام ختم می شود و درهر رکعت یک مرتبه سوره حمد، سه مرتبه سوره قدر، دوازده مرتبه سوره توحید خوانده شود. و چون دوازده رکعت به اتمام رسید، هفتاد بار ذکر" اللهم صل علی محمد النبی الامی و علی آله" گفته شود.
پس از آن در سجده هفتاد بار ذکر" سبوح قدوس رب الملائکة والروح" گفته شود. پس از سر برداشتن از سجده، هفتاد بار ذکر" رب اغفر وارحم و عما تعلم انک انت العلی الاعظم" گفته شود. در اینجا می توان حاجت خود را از خدای متعال درخواست نمود. ان شاء الله به استجابت می رسد.
پیامبراکرم صلوات الله علیه در فضیلت این نماز می فرماید:
کسی که این نماز را بخواند، شب اول قبرش خدای متعال ثواب این نماز را با زیباترین صورت و با روی گشاده و درخشان و با زبان فصیح به سویش می فرستد. پس او به آن فرد می گوید: ای حبیب من، بشارت بر تو باد که از هر شدت و سختی نجات یافتی.
میّت می پرسد تو کیستی؟ به خدا سوگند که من صورتی زیباتر از تو ندیده ام و کلامی شیرین تر از کلام تو نشنیده ام و بویی، بهتر از بوی تو نبوئیده ام.
آن زیباروی پاسخ می دهد: من ثواب آن نمازی هستم که در فلان شب از فلان ماه از فلان سال به جا آوردی. امشب به نزد تو آمده ام تا حق تو را ادا کنم و مونس تنهایی تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دمیده شود و قیامت بر پا شود، من سایه بر سر تو خواهم افکند.

والسلام علی من اتبع الهدی

مکتوب گردید در شب پنجشنبه اولین پنجشنبه رجب المرجب۱۳۹۷ شمسی ۴:۲۲ بامداد



تبلیغات

آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

نَص tagtak آموزشگاه فنی و حرفه ای سرای هنر مراقبت های بهداشت دهان و دندان دانلود جدیدترین آهنگ ها از تهران موزیک طراحی سایت، سئو، تبلیغات در گوگل کتاب تست حقوق تجارت دکتر قربانی هانی نقش نهاد تولیدی کفش تبریز بالساوا در نواحی نوحه